1 از زهر به مغزم رسید بویی بفگند هم اندر زمان ز پایم
2 زهری که به بویی بیازمودم آن به که به خوردن نیازمایم
1 ایا کشیخان بد اصل ای سه بوسش علی نامی دریغ این نام بر تو
2 ز هر خلقی که ایزد آفریدست بتر سگ دم و از سگ دم بتر تو
3 ترا ز جملهٔ اهل نشابور پدر ننگ آمد و ننگ پدر تو
4 مرا سعد علی نانی همی داد نگنجید آن سخا و فضل در تو
1 زشتم خواندی و راست گفتی من نیز بگویم ار نجوشی
2 من زشت بهم تو خوب ایرا من شاعرم و تو ... فروشی
1 چو شعر حکیمانه گفتم ترا تو جود کریمانه با من بکن
2 ازیرا که بر ما پس مرگ ما نماند همی جز سخا و سخن
1 ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
2 همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
3 تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
4 نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی