آثار سنایی غزنوی

صفحه 21 از 22
22 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 بمیر ای حکیم از چنین زندگانی ازین زندگانی چو مردی بمانی

2 ازین زندگی زندگانی نخیزد که گر گست و ناید ز گرگان شبانی

3 درین زندگی سیر مردان نیاید ور آید بود سیر سیرالسوانی

4 برین خاکدان پر از گرگ تا کی کنی چون سگان رایگان پاسبانی

1 ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی حیران شده از ذات لطیف تو جهانی

2 ذاتت نه مکان گیر ولیکن ز تصرف خالی نه ز آیات تو یک لحظه مکانی

3 بردیده نهان ذات تو از کشف ولیکن پوشیده نه بر علم قدیم تو نهانی

4 از شوق تو در دیدهٔ جویان تو ناری در عدل تو در سینهٔ اعدات دخانی

1 دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

2 جهانی کاندرو هر دل که یابی پادشا یابی جهانی کاندرو هر جان که بینی شادمان بینی

3 درو گر جامه‌ای دوزی ز فضلش آستین یابی درو گر خانه‌ای سازی ز عدلش آستان بینی

4 نه بر اوج هوا او را عقابی دل شکر یابی نه اندر قعر بحر او را نهنگی جان ستان بینی

1 نه از اینجا نه از آنجا دل من برد مهی زین گهر خنده نگاری و شکر بوسه شهی

2 زین جهانساز ظریفی و جهانسوز بتی زین جگر خوار شگرفی و دلاویز مهی

3 مه که باشد که همی هر شب و هر روز کند آفتابش رهی و کوکب سیاره خهی

4 دید رضوان به خرابیش ز یک روز چو گنج به عجب گفت همی کینت نکو جایگهی

1 ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی کز جان قدمی سازی و در راه درآیی

2 ای خواست جدا گردی چونان که درین ره هم خواست نداند که تو خواهندهٔ مایی

3 ای سینه قدم ساخته جان نیز برافشان بر مژدهٔ این نکته که گفتم تو مرایی

4 با قرب من آنگاه قرین گردی کز دل از جاه فرود آیی و در چاه درآیی

1 از خانه برون رفتم من دوش به نادانی تو قصهٔ من بشنو تا چون به عجب مانی

2 از کوه فرود آمد زین پیری نورانی پیداش مسلمانی در عرصهٔ بلسانی

3 چون دید مرا گفت او داری سر مهمانی گفتم که بلی دارم بی سستی و کسلانی

4 گفتا که هلاهین رو گر بر سر پیمانی دانم که مرا زین پس نومید نگردانی

1 شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی که در زندان سلطانی منم سلطان زندانی

2 غریب از جاه طورانی ز نافرمانی لشکر به دست دشمنان درمانده اندر چاه ظلمانی

3 سپاه بی‌کران داری ولیکن بی وفا جمله همه در عشوه مغرورند از غمری و نادانی

4 ز بدرویی و خودرایی همه یکبارگی رفته ز گلشنهای روحانی به گلخنهای جسمانی

1 بیا تا اهل معنی را درین عالم به غم بینی بیا تا لطف ربانی و احسان و کرم بینی

2 بیا تا سوز مشتاقان و راه بی‌دلان بینی ز اوتادان و ابدالان علم اندر علم بینی

3 همه صحرای روحانی پر از مردان حق بینی ز صوت و ذوق داوودی همه جانها خرم بینی

4 ازین زندان سلطانی دل و جان را دژم یابی ز شادی جان هر مومن چو بستان ارم بینی

1 تا کی این لاف در سخن رانی تا کی این بیهده ثنا خوانی

2 گه برین بی هنر هنر ورزی گه بر آن بی گهر درافشانی

3 با چنین مهتران بی معنی از سبکساری و گرانجانی

4 همه ساسی نهاد و مفلس طبع باز در سر فضول ساسانی

1 چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی بر این غریب نه بر یک نهاد و یک راهی

2 گهی به لطف چو عیسا مرا کنی فلکی گهی به قهر چو یوسف کنی مرا چاهی

3 گهی به بوسه امیرم کنی به راهبری گهی به غمزه اسیرم کنی به گمراهی

4 گه از مسافت با روغنی کنی آبی گه از لطافت با کهربا کنی کاهی

آثار سنایی غزنوی

22 اثر از قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی