1 رفتی و بردی ز دل تاب و توانم علی داغ فراق تو زد شعله به جانم علی
2 بعد تو امید من قطع شد از زندگی داد فراقت به باد نام و نشانم علی
3 رفتی و از رفتنت باب تو دلگیر شد مادرت ای نوجوان از غم تو پیر شد
4 دوری روی تو کرد سیر ز جانم علی تازه جوانم علی سرو روانم علی
1 ای عمو بر سر قاسم زوفا کن گذری تا به روی تو کنم در دم آخر نظری
2 با همه لطف که در حق یتیمان داری ز چه از حال من زار نگیری خبری
3 تا به زانو بگذاری سرم از مهر دمی تا بری از دلم ای عیسی جانبخش غمی
4 تا به پای تو نهم از پی دیدار سری آمده جان عمو جان شیرین به گلو
1 جان بابا تشنگی زد شعله بر جان العطش ای پدر جان العطش
2 تشنهکامی کرده حالم را پریشان العطش ای پدر جان العطش شاه وبان العطش
3 یک مسلمان نیست تا آبی رساند بر لبم اندرین تاب و تبم
4 شد زمین کوفه گویا کافرستان العطش ای پدرجان العطش شاه خوبان العطش
1 ای صبا برگو به خاتون جنان اندر جنان با غم و آه و فغان کی به جنت سرور و سر خیل خیرات حسان از جفای آسمان
2 شاه دین بییاور است بیپناه و لشکر است نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
3 قد و بلای جوانان بنیهاشم تمام از جفای اهل شام شد به دشت کربلای پربلا در خون تپان از جفای آسمان
4 شاه دین بییاور است بیپناه و لشکر است نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
1 ای اهل حرم علی اصغر سیر آب شده ز آب آمد
2 ششماهه نازپرور من آسوده ز اضطراب آمد
3 او را ز حرم به آه و افغان بردم دلب تشنه سوی میدان
4 افسوس که از جفای عدوان لب تشنه و دل کباب آمد
1 امروز عاشوراست یا عید قربان است کرب و بلا یکسر از خون گلستان است
2 ملک و ملک گریان ارض و سما لرزان آدم به بیتابی عالم در افغان است
3 بن سعد کافر بسته چشم از راه بدنامی بنهاده پا در راه کفر و رسم بدنامی
4 سیراب، از آب فرات از کوفی و شامی فرزند پیغمبر مظلوم و عطشان است
1 چون شد به دشت کربلا آواره زینب وقت اسیری با دل صد پاره زینب
2 در قتلگاه آورد رو بیچاره زینب گفتا سر نعش حسین با شور و غوغا
3 ای نور عینم بیسر حسینم ریحانه زهرا و شمس مشرقینم
4 بازوی زینالعابدین اندر طنابست از سوز تب روز و شب اندر اضطرابست
1 ای خسرو بیسر ای باب گرامم بردند ز کویت آخر سوی شامم
2 در شام غریبان دادند مقامم تلخ است از این جور از بهر تو کامم
3 صیاد قضا بود عمری به کمینم تا خود به کدامین درگاه نشینم
4 اکنون به ییمی افکند اسیرم کس نیست رساند پیش تو پیامم
1 کوفیان آخر من لب تشنه مهمان شمایم شهریار ملک یثرب تشنه کام کربلایم
2 من عزیز مصطفایم نور چشم مرتضایم زاده خیرالنسایم کشته راه خدایم
3 زینت آغوش حیدر زیب دامان بتولم جانشین مجتبی و خامس آل عبایم
4 من عزیز مصطفایم نور چشم مرتضایم زاده خیرالنسایم کشته راه خدایم
1 رفتی ای جان پدر سوی سفر از بر صغرا سوختی از شرر دوری خود پیکر صغرا
2 دارم امید به هر جا روی ایباب گرامی که خدا کم نکند سایه تو از سر صغرا
3 مرو ای یاور صغرا به سفر از بر صفرا مشکن از الم خورد فل غمپرور صغرا
4 دلم از دوری روی تو دگرتاب ندارد طاقت هجر تو ای ماه جهانتاب ندارد