چون از صامت بروجردی کتاب الروایات و المصائب 35
1. چون سر مهر افسر سبط رسول
ساخت اندر دیر نصرانی نزول
1. چون سر مهر افسر سبط رسول
ساخت اندر دیر نصرانی نزول
1. ای که داری شور دین داری بسر
گوش کن بر حال دینداران نگر
1. روز عاشورا چو حر نامدار
دید شد شور قیامت آشکار
1. چونان باورنک خلافت زد قدم
بعد مامون ستمگر متعتصم
1. کرد رحلت چون به حکم دادگر
مادر نیک اختر خیرالبشر
1. دوش کردم خالی از اغیار و یار
گوشهای را در تفکر اختیار
1. در شب معراج هادی سبل
خواجه امکان محمد(ص) عقل کل
1. شام عاشورا چو آن موج بلا
موج زن شد در زمین کربلا
1. از سموم ظلم اعوان یزید
چون خزان بر گلشن یاسین رسید
1. چاردست ای شیعیان پاکزاد
در ره حق اوفتاد اندر جهاد