روایتست از صامت بروجردی کتاب الروایات و المصائب 24
1. روایتست که بوبکر دون چو از دغلی
نمود غصب خلافت پس از نبی ز علی
1. روایتست که بوبکر دون چو از دغلی
نمود غصب خلافت پس از نبی ز علی
1. کرد بر اورنگ شاهی چون قرار
یوسف اندر مصر با صدر اقتدار
1. گفت راوی چون به دشت کربلا
شد به میدان قاسم نو کدخدا
1. شنیدم حدیثی برون از عیوب
که مسطور بد در حیوه القلوب
1. از قضا روزی به طرف مرغزار
رفت سلطان سنجر از بهر شکار
1. گفت راوی در تمام عالمین
چون خلافت شد مسلم بر حسین
1. روز عاشورا چو شاه کربلا
سید مظلوم سبط مصطفی
1. در کرب و بلای حسین بییار
چون گشت غریب و بیمددکار
1. اکبر آن سرو قد ماه جبین
شد چو مشتاق وصل حورالعین
1. کرد چون شداد از راه عناد
سرکشی بنیاد با رب العباد
1. روایتست که از فرقت رسول انام
به چشم فاطمه چون روز تیره شد چون شام