ای گرامی دخت سالار امم از صامت بروجردی قصیده 1
1. ای گرامی دخت سالار امم
لوح محفوظ خدای ذوالنعم
1. ای گرامی دخت سالار امم
لوح محفوظ خدای ذوالنعم
1. که خفته اندرین قالب که باشد اندرین ماوی
که گه خواند سوی دینم گهی راند سوی دنیا
1. دلا تا چند جویی عزت و اقبال دوران را
پی تعبیر تن پامال محنتکرده جان را
1. خانه سحر آفرین باز پی فتح باب
کرد موشح ورق ساخت مزین کتاب
1. از مهر علی بر دل هر کس اثری نیست
در نزد خدا طاعت او را ثمری نیست
1. عمر در منقبت حیدر کرار گذاشت
حبذا زندگی من که در این کار گذشت
1. چو اندر باختر اورنک حشمت مهر خاور زد
سوی ظلمات شب گفتی، مگر ماوی سکندر کرد
1. ز سست عهدی بیجا جهان کون و فساد
بود همیشه به طغیان و ابتلا معتاد
1. هر که را فیض ازل از بخت برخوردار کرد
جای در ظل لوای حیدر کرار کرد
1. روز ایجاد که حق خلقت دنیا میکرد
در پس پرده علی بود تماشا میکرد
1. خوش آن مریض که بر دردوی دوا برسد
به دولت ابد از قرب کبریا برسد
1. شهی که محض وجودش بنای عالم شد
ز حکم اوست که بنیان شرع محکم شد