4 اثر از قصاید صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار صامت بروجردی / قصاید صامت بروجردی

قصاید صامت بروجردی

1 ای گرامی دخت سالار امم لوح محفوظ خدای ذوالنعم

2 همسر و همخوابه حبل‌المتین ماه برج عروه الوثقای دین

3 از تو جسته سکه عصمت رواج عصمتت بگرفته از عفت خراج

4 با وجود چون توزن در احترام دیگر از مردان نباید برد نام

1 که خفته‌ اندرین قالب که باشد اندرین ماوی که گه خواند سوی دینم گهی راند سوی دنیا

2 گهی پوشد به جسم طیلسان «سولت نفسی» گهی بخشد شرف بر قدم از تشریف کرمنا

3 گهی روشن کند دل از ید و بیضاء موسایم گهی سازد چه فرعون ادعای ربکم اعلا

4 دهد در کسوت جم گه قلم خود را چو اهریمن گهی از رب هب لی چون سلیمان برکشد آوا

1 دلا تا چند جویی عزت و اقبال دوران را پی تعبیر تن پامال محنتکرده جان را

2 نمی‌دانی که بر سر می‌بری امروز را تا شب بتا بستان کنی اندیشه برک زمستان را

3 ندارد قابض الارواح خوف از حاجب و دربان دهی تا کی مواجب حاجب و خدام و دربان را

4 زنی کوس جهانشاهی و نتوانی به ملک و تن کنی رفع نزاع و اختلاف چار ارکان را

1 خانه سحر آفرین باز پی فتح باب کرد موشح ورق ساخت مزین کتاب

2 مدح حبیب خدا منقبت مصطفی گفت بر مرد و زن خواند بر شیخ و شاب

3 هادی منهاج عقل رهرو معراج عشق سرور امی لقب سید ختمی مآب

4 مکرمتش از ازل واسطه باد و نار تربیتش تا ابد رابطه خاک و آب

1 از مهر علی بر دل هر کس اثری نیست در نزد خدا طاعت او را ثمری نیست

2 جز حیدر و ذریه او نیست پناهی غیر از علی و آل علی راهبری نیست

3 همچون اسدالله پی نصرت احمد در بیشه ایجاد خدا شیر نری نیست

4 از بهر رهایی ز سهام ستم خصم جز یاری داماد پیمبر سپری نیست

1 عمر در منقبت حیدر کرار گذاشت حبذا زندگی من که در این کار گذشت

2 سیف مسلول خداوند که در موقع جنگ بانک تکبیر وی از گنبد دوار گذشت

3 شوهر فاطمه طاهره داماد رسول که ز جان در مدد احمد مختار گذشت

4 دهن خویشتن آلوده لذات نکرد خورد نان جو و از دهر سبکبار گذشت

1 چو اندر باختر اورنک حشمت مهر خاور زد سوی ظلمات شب گفتی، مگر ماوی سکندر کرد

2 و یا شد یوسف کنعان به شهر مصر در زندان زلیخا بر سریر مهتری بنشست و افسر زد

3 به گردش اختران چون دختران جا کرده جابرجا یکی بگرفته دف بر کف دگر چنگی به مضمر زد

4 و یا بر تخت جمشیدی مکان بگرفت ضحاکی ز جم بگرفت جام زرفشان بر تارکش بر زد

1 ز سست عهدی بی‌جا جهان کون و فساد بود همیشه به طغیان و ابتلا معتاد

2 پی خرابی ارکان زند کی شب و روز کند تلاش به سختی جهان کون و فساد

3 ز ساده لوحی اهل جهان عجب دارم که بسته‌اند به زال زمانه عقد و داد

4 دلا به فکر شب گور باش و یوم نشور تو را چکار به مشروطه یا به استبداد

1 هر که را فیض ازل از بخت برخوردار کرد جای در ظل لوای حیدر کرار کرد

2 مظهر الطاف یزدان قبله امکان علی آنکه حق او را معین احمد مختار کرد

3 آن که اندر نصرت اسلام روز کارزار روز را چون شب به چشم لشگر کفار کرد

4 آن که شد گردان گردانکش به تیغ وی ذلیل آنکه عباد وثن را تا قیامت خوار کرد

1 روز ایجاد که حق خلقت دنیا می‌کرد در پس پرده علی بود تماشا می‌کرد

2 بلکه از آینه کنت نبیا چو نبی سیر در آب گل آدم و حوامی کرد

3 بود سر منزل آدم بشبستان عدم که دو تا قدرسا در بر یکتا می‌کرد

4 گهر پاک وی اندر صدف علم اله مشق آموختن حکمت اشیا می‌کرد

آثار صامت بروجردی

4 اثر از قصاید صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.