4 اثر از قصاید صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار صامت بروجردی / قصاید صامت بروجردی

قصاید صامت بروجردی

1 خوش آن مریض که بر دردوی دوا برسد به دولت ابد از قرب کبریا برسد

2 کسی که طالب قرب خدا بود به خدا مگر ز دوستی شاه اولیا برسد

3 معین دین پیمبر کش از احد باحد ز آسمان به زمین بانک لافتا برسد

4 به دست تیغ وی از قتل عمرو با مرحب ز حق به خیبر و احزاب مرحبا برسد

1 شهی که محض وجودش بنای عالم شد ز حکم اوست که بنیان شرع محکم شد

2 به آبیاری تیغش ز خون گمراهان بهار گلشن شرع رسول خرم شد

3 هزار بار به کعبه نجف شرف دارد که خاک تربت پاکش مطاف آدم شد

4 نشان عرش چه پرسی از او که پنجه او نخست بانی و بنای عرش اعظم شد

1 روزگار عمر را هنگام فصل اربعین شد تیر پران تا بپر بر کشور دل دلنشین شد

2 شهر بند تن تزلزل یافت از خیل حوادث ملک قوت را سپاه ضعف هر سو در کمین شد

3 تا ز پا آمد حصاد دستگیر عین عینک مخزن درج دهان خالی ز درهای ثمین شد

4 صفحه کشمیر صورت از خطای نوجوانی در کهولت شهریار پایتخت ملک دین شد

1 چون چشم نیم مست تو غارتگری کند تاراج عقل و هوش ز جن و پری کند

2 نبود دلی که تا برد از دلبری و ناز هر لحظه عشوه ز پی دلبری کند

3 دارم امید وصل تو بسیار و عاقبت ترسم که شاخ آرزویم بی‌بری کند

4 پویم به پای همت و کوشم به قدر وسع تا بخت همرهی و فلک یاوری کند

1 عشق جانان هر دلی را کو مسخر می‌کند از نخست او را به خاک ره برابر می‌کند

2 بعد چندی کز لگدکوب ملامت پاک شد اندر آن ویرانه دل تعبیر دیگر می‌کند

3 عشق را نازم که چون بر سنگ گردد جلوه‌گر از نگاهی سنگ را احمر می‌کند

4 طرفه اکسیری بود کز تابش انوار خوبش ذره را خورشید سازد خاک را زر می‌کند

1 هر که را خواهند در حشمت سلیمانش کنند باید اول خاک پای شاه مردانش کنند

2 آنکه شاهان جهان با تخت و تاج سروری آرزوی آستان بوسی ز دربانش کنند

3 آن خدایی را کز او از بس خدایی دیده‌اند فرقه تهمت بر او بندند و یزدانش کنند

4 آنکه هنگام سواری در فلک فوج ملک ماه را نعل سمند برق جولانش کنند

1 در لوح چون قلم به سخن ابتدا نمود دیباچه را به مدح شه اولیاء نمود

2 شاهی که ساخت صف عدوقاع صفصفا هر جا که رو بیاوری مصطفی نمود

3 بر جا نهاد کشف غطا را یقین وی از بس که در بحار معارف شنا نمود

4 ممکن نبود رویت واجب از این سبب او را خدای آئینه حق نما نمود

1 گر علی بعد از نبی بر مومنان مولی نبود اسمی از اسلام و از اسلامیان برپا نبود

2 گر نیفشردی به حفظ بیضه اسلام پای نامی از شرع و شریعت تاکنون اصلاً نبود

3 گر نمی‌افروخت از بهر شکست خصم دست حق‌پرستی در تمام ماسوی پیدا نبود

4 دفع کفار عرب را کرد شمشیر کجش ورنه راه راست اندر ین حق بر جا نبود

1 مرد را در بذل جان مردانگی پیدا شود هر که از جان بگذرد این رتبه را دارا شود

2 امتحان دوستی در زیر شمشیر بلاست افتخار عاشقان از سود این سودا شود

3 هر که سرگردان بود چونگو به چوگان محن باز چون پر کار اندر جای پا بر جا شود

4 لب معنی را کند هر صورت قرب اختیار تا مقرب در حریم قرب اوادنی شود

1 هدهد باد بهاری به چمن گشت برید کو به برج حمل از حوت قدم زد خورشید

2 وه از این روز که مانند نوروز جا باور نک طرب ساخته ا یمن سه عید

3 ساقیا ساغر می ده که به طرف صحرا موسم سیر گل و سایه بید است و نبید

4  سه عید متوالی به یکی روز عیان که برون از حد و عد هر سه شریفند و سعید

آثار صامت بروجردی

4 اثر از قصاید صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.