آثار سلمان ساوجی

صفحه 11 از 12
12 اثر از جمشید و خورشید سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جمشید و خورشید سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلمان ساوجی / جمشید و خورشید سلمان ساوجی

جمشید و خورشید سلمان ساوجی

1 سوی کلبه فقیران به سعادت و سلامت بکجا همی خرامی صنما خلاف عادت؟

2 سوی کشته ای گذر کن ببهانه زیارت بشکسته ای نظر کن به طریقه عیادت

3 الا ای تازه ورد ناز پرورد بدین صحرا کدامین بادت آورد

4 به خورشیدی چه نقصان راه یابد اگر بر خانه موری بتابد

1 به پیروزی و بهروزی از آن بوم ملک جمشید روی آورد در روم

2 پس آگاهی به سوی قیصر آمد که از شام آفتاب چین بر آمد

3 به ملک روم با جانی پر امید مظفر بازگشت از شام جمشید

4 برآورده به بخت نیک کامش به مردی رفته بر خورشید نامش

1 ای آینه کرده در رخت روی امید بر چشمم ازین خط سیه روی ، سپید

2 به ز آن نبود که دیده دوزند آنجا کآیینه براری کند با خورشید

3 چو مشاطه زدش در زلف شانه نسیم این بیت را زد بر ترانه:

4 از بس گره و پیچ که زلف تو نمود، آمد شدن شانه در آن مشکل بود

1 از رنگ بیاض رویت ای رشک قمر وز عکس گل جمالت ای غیرت خور

2 مشاطه آفتاب بر روی افق سرخاب و سپیداب کشد شام و سحر

3 چو شیرین را به هودج در نشاندند فرستادند و خسرو را بخواندند

4 ملک جمشید مست از بزم مستان خرامان رفت در خرم شبستان

1 ملک جمشید بنوشت از ره دور بشارت نامه ای نزدیک فغفور

2 چو از حد خدا پرداخت خامه برین ابیات کرد آغاز نامه:

1 ای پیک صبا مصر وصالم بکف آمد از جای بجنب آخر و برخیز بشیرا

2 پیراهن این یوسف گم گشته خون تر القاه علی وجه ابی، یات بصیرا

3 حدیث شوق دارد عرض و طولی چه بتواند رسانیدن رسولی؟

4 چو شرح سوز دل با خامه گویم، به خون دیده روی نامه شویم

1 چمن شمع ز مرد ساق نرگس را چو بردارد به سیمین مشعلی ماند که آن مشعل دو سر دارد

2 فرو برده به پیش باد هردم خون دل لاله که از سودا دل لاله بسی خون در جگر دارد

3 مگر خواهد گشادن باغ شاخ ارغوان را خون که نرگس تشت زر بر دست و گلبن نیشتر دارد

4 صبا عرض گل و شمشاد می داد بخار چین ملک را یاد می داد

1 مرا چو یاد زیار و دیار خویش آید هزار ناله زار از درون ریش آید

2 نشسته در پس زانوی غربتم شب و روز خدای داند ازین پس مرا چه پیش آید

1 ز شوق ملک چین آهی بر آورد به نرگس زار آب از دل در آورد

2 شد از آه ملک خورشید در تاب ملک را گفت: کای شمع جهانتاب

3 چرا هر لحظه دود از دل برآری؟ چرا خونین اشک از دیده باری؟

4 همانا از هوا می ریزی این دمع سرت با شاهدی گرمست چون شمع

آثار سلمان ساوجی

12 اثر از جمشید و خورشید سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جمشید و خورشید سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی