1 تا کی چو گل از هوا مشوش باشیم؟ چند از پی آبرو در آتش باشیم؟
2 چون جان عزیز ما به دست قدر است تن را به قضا دهیم و دلخوش باشیم
1 من باغ ارم بر سر کویت دیدم من روز طرب در شب مویت دیدم
2 ابروی کج تو راست دیدم چو هلال فرخنده هلالی که به رویت دیدهام
1 از دوست مرا چون نگریزد چه کنم؟ هر عذر که گویم نپذیرد چه کنم؟
2 آهو صفتم گرفت صحرای غمش چون دوست مرا به سگ نگیرد چه کنم؟
1 در مجلس تو ز گل پراکندهترم وز نرگس مخمور، سرافکنده ترم
2 از غنچه گل اگر چه دل زنده ترم از غنچه به خون جگر آکنده ترم
1 درویش، ز تن جامه صروت بر کن تا در ندهب به جامه صورت تن
2 رو کهنه گلیم فقر بر دوش افکن در زیر گلیم طبل سلطانی زن
1 دارم عجب از غنچه دل تنگ که چون از دل رخ نازنین گل کرد برون
2 در خون دل غنچه اگر نیست چراست؟ گل را همه پرههای دامن پر خون
1 خواهم شبکی چنانکه تو دانی و من بزمی که در آن بزم تو و امانی و من
2 من بر سر بسترت بخوابانم و تو آن نرگس مست را بخوابانی و من
1 زیر و زبر چشم ترا بس موزون نقاش ازل سه خال زد غالیه گون
2 پندار که در شب فراز عینت دو نقطه یا نهاد و یک نقطه نون
1 مهمان شماعیم نظر با ما کن مهمانی یاران لب چون حلوا کن
2 میخواستی و چراغ، نی، حاجت نیست امشب که چراغ وا کنی رو وا کن
1 شاها به خطای اسب اگر شاه ز زین گردید و جدا گشت، چه افتاد ازین؟
2 حاشا که تو افتی و نیفتد هرگز مانند تو شهسوار در روی زمین