آثار سلمان ساوجی

صفحه 16 از 17
17 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 ای تاج سر همه افاضل ای لطف تو روح را سکینه

2 هستت ملکی ملک صفاتی در طبع عدوت جز سگی نه

3 ای قبله مقبلان در تو حاجت نه به مکه و مدینه

4 شد کعبه فاضلان جنابت صیت تو رسد به هر مدینه

1 بر بتان، حسن و جوانی مفروش ای جوان گرچه به غایت خوبی

2 بی زرت کار میسر نشود گر تو خود یوسف بن یعقوبی

3 حلقه بی زر چه زنی بر در دوست آهن سرد چرا می‌کوبی

1 محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا که آسمان بزرگی و اختر دادی

2 رسوم ظلم و قوانین عدل در عالم به تیغ و کلک تو برداشتی و بنهادی

3 ز دست خیل سخایت که عادت کان کرد نشسته دست گهر در حصار پولادی

4 خدایگانا یکبارگی بیفتادم ز ضعف حال و تو با حال من نیفتادی

1 در ره بغداد کز هر جانبی ناله افتاده باری آمدی

2 داشتم اسبی که از رفتار او بر دلم هر دم غباری آمدی

3 اندکی زر نیز بود اما نبود آن قدر کاندر شماری آمدی

4 زر نماند و مرد ریگ اسبم بماند هم نماندی گربه کاری آمدی

1 ای وزیری که گر ز کلک تو ابر داشتی مایه در چکانیدی

2 گر عیال کف تو گشتی آز از گداییش وارهاندی

3 بر تو گر نیستی مدار جهان چرخ گرد جهان نگردیدی

4 دوش گفتند درد پایی هست خواجه را کاش بنده نشنیدی

1 ایا دریای جود و کان همت که گردون مروت را مداری

2 ترا زان گوهر نایاب کان است به رنگ لعل و بوی مشک تاری

3 کرم کن پاره‌ای بفرست پنهان اگر داری و می‌دانم که داری

1 ز دور دایره این محیط پرگاری نصیب من همه سرگشتگی است پنداری

2 نشسته‌ام به کناری چو چنگ سر در پیش فتاده در پس زانو و می‌کنم زاری

3 در آتشم چو زر از دوستان قلب دو رو ز بی زری همه از من نموده بیزاری

4 ز بی زری است اگر چون چراغ بی روغن زمان زمان نفسی می‌زنم به دشواری

1 ایا کار و بار اعتباری نداری بر شاه دلشاد کاری نداری

2 سگان را مجال است بر آستانش خوشا وقت ایشان تو باری نداری

1 به حق المعرفت هر کس چه داند کازر و نی را منش دانم بد اندیشی است بد نفسی بد آموزی

2 سیه کاری سیه ماری سیه گوشی سیه پوشی سیه بختی سیه دستی سیه رویی سیه روزی

3 علاهم بهتر است اما قوی کسری است مالک را سپردن ملک کسری را به زرد زدی و زر دوزی

1 چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم که کرده بود خرابش جهان ز بی باکی

2 مجاوران دیار خراب را دیدم در آن خرابه خراب و شکسته و باکی

3 به خاک رهگذار حبیب می‌گفتم که ای غلام تو آب حیات در پاکی

4 کجا شدت گل این باغ و شمع این مجلس کجا شد آن طرب و عیش و آن طربناکی

آثار سلمان ساوجی

17 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی