آثار سلمان ساوجی

صفحه 37 از 40
40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 کشیده کار ز تنهایم به شیدایی ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی

2 ز بس که داده قلم شرح سرنوشت فراق ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی

3 مرا تو عمر عزیزی که رفته‌ای ز سرم چه خوش بود اگر ای عمر رفته بازآیی

4 زبان گشاده کمر بسته‌ایم تا چو قلم به سر کنیم هر آن خدمتی که فرمایی

1 سری از سر نه ار با ما سر مهر و وفا داری به ترک سر بگو آنگه بیا گر پای ما داری

2 به سر باید سپرد این ره تو این صنعت کجا دانی ز جان باید گذشت اول تو این طاقت کجا داری؟

3 چومی بر لب رسان جان را اگر کام از لبم جویی چو گل بر باد ده خود را اگر برگ هوا داری

4 به عهد جنس ما کم جو نشان عهد حسن از ما برو بلبل چه می‌خواهی ز گل بوی وفاداری

1 به نیازی که با خدا داری که دلم بیش ازین نیازاری

2 من نیاز آرم ار تو ناز آری من نیاز آرم ار تو ناز آری

3 دل من برده‌ای ز دست مده چه شود گر دلی به دست آری

4 ای ز زاری عاشقان بیزار عاشقان چون کنند بی‌زاری

1 گراز دور الستت هست جامی باقی ای ساقی بیا بشکن که مخمورم، خمارم زان می باقی

2 من از عشق تو می‌میرم، بگو: کاخر چه تدبیرم؟ که زد مار غمم بر دل نه تریاق است و نه راقی

3 ز تاب لعل و آب می، فکندی آتشی بر ما تو در ما آخر این آتش چرا افکندی ای ساقی؟

4 به دردی کن دوای من که بیماران عشقت را کند درد تو درمانی کند زهر تو تریاقی

1 ای نور دیده باز گو جرمی که از ما دیده‌ای تا بی‌گناه از ما چرا چون بخت بر گردیده‌ای؟

2 ای کاش دشمن بودمی نی دوست چون بر زعم من با دشمنان پیوسته‌ای و ز دوستان ببریده‌ای

3 بر من نبخشاید دلت یا رب چه سنگین دل بتی ما ناکه یا رب یا ربم در نیمه شب نشنیده‌ای؟

4 از عجز و ضعف و مسکنت وز حسن و لطف و نازکی ما خاک خاک آستان، تو نور نور دیده‌ای

1 رفتی از دست من ای یار و نه آن شهبازی که بدست آورمت، باز به بازی بازی

2 بر تو چون آب من ای سرو روان می‌باشم چه شود سایه اگر بر سر من اندازی

3 همه آنی همه حسنی همه لطفی همه ناز به چنان حسن و لطافت رسدت گر نازی

4 دل و جان دادم و سر نیز فدا می‌کنمت چون کنم چون تو بدین هیچ نمی‌پردازی

1 مکن عیب من مسکین اگر عاشق شدم جایی سر زلف سیه دیدم در افتادم به سودایی

2 چو آب آشفته می‌گردم به هر سو تا کجا روزی سعادت در کنار من نشاند سرو بالایی

3 ملامت گو بر و شرمی بدار آخر چه می‌خواهی ز جان غرقه عاجز میان موج دریایی

4 نمی‌داند طبیب ای دل دوای درد عاشق را ز من بشنو که این حکمت شنیدستم ز دانایی

1 چه می‌بری دل ما چون نگه نمی‌داری؟ چه دلبری که نمی‌آید از تو دلداری؟

2 چرا چو نافه آهو بریده‌ای از من؟ چرا چو مشک مرا می‌دهی جگر خواری؟

3 به آه و ناله و زاری ز من مشو بیزار نکن که ما نتوانیم کرد، بیزاری

4 به سوی من گذری کن که جز غریبی و عشق دو حالتی است مرا بی‌کسی و بیماری

1 تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی لب جوی و لب جام و لب یار ای ساقی!

2 نوبهارست و گل و سبزه و ما عمر عزیز می‌گذاریم به غفلت مگذار ای ساقی!

3 موسم گل نبود توبه عشاق درست تو به یعنی چه بیا باده بیار ای ساقی!

4 اگر از روز شمارست سخن روز شمار چون منی را که در آرد به شمار ای ساقی!

1 چشم داریم که دلبستگی بنمایی دل ما راست فرو بستگی، بگشایی

2 تو کجایی که منت هیچ نمی‌بینم باز؟ باز هر جا که نظر می‌کنمت، آنجایی

3 دل فرزانه من تا سر زلف تو بدید سر برآورد به آشفتگی و شیدایی

4 این چه خشم است که رفتی و نمی‌آیی باز؟ عمر باز آیدم ای عمر اگر باز آیی

آثار سلمان ساوجی

40 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی