درین دریا که از آشوب طوفان از سلیم تهرانی قطعه 24
1. درین دریا که از آشوب طوفان
نرفته موجش از گرداب بیرون
1. درین دریا که از آشوب طوفان
نرفته موجش از گرداب بیرون
1. ای سحاب حدیقه ی احسان
از تو در خوشاب می خواهم
1. امینا طوطی بلبل ترانه
که باشد بر زبان ها گفتگویش
1. خواجه بشنو حدیث راست ز من
هست مستوره ای ترا به حرم
1. ای که خورشید چو آیینه ز خجلت رو ساخت
خامه چون پرده گشا گشت خیالات ترا
1. هرچه شاهان عصر ما دیدند
جانب مخزنش روانه کنند
1. هر که نخل بلند طبع مرا
دید، از اقتضای طالع پست،
1. چو سامان عشرت مهیا شود
شراب آن زمان گر بنوشی رواست
1. چو سرنوشت کسی گشت در جهان کاری
علاج نیست بجز رفتن از پی آنش
1. در مجلس وصل یار ای دل
تا کی گویی ره سخن نیست
1. ای گلبن باغ حسن، آخر
گل ها ز برای خود گشادی
1. با هرکه نشنید نفسی، خواجه حسن را
از گاو و ز گوساله ی خود، گفت و شنید است