6 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قطعات در دیوان اشعار سلیم تهرانی

1 ای سواد هند از کلکت نگارستان چین کار و بار ملک هرگز این سر و سامان نداشت

2 نامه ی اقبال پیش از کلک دولت پرورت داشت گرچه رونقی، اما به این عنوان نداشت

3 رشک بر شاه جهان آید سکندر را که او چون تو دستوری خرداندیش و حکمت دان نداشت

4 از خطت فرمان شه شد چون نگارستان چین این قدر خیل پری، جمشید در فرمان نداشت

1 ای به دست تو قلم گشته کلید در فیض ای که از جود تو همت به جهان کامرواست

2 بحر اگر نیست، غمی نیست، کف جود تو هست ابر اگر رفت، چه شد، دست سخایت برجاست

3 آسمان کیست کزو کام دلی بتوان یافت هرچه خواهد کسی، از لطف تو می باید خواست

4 بر در بارگه قدر تو چون درویشان تای جوزی به کف دست فلک از جوزاست

1 ای شکنج آستینت موج دریابار جود ای سپهر پیر را ذات تو فرزند خلف

2 کاروانی کز دیار همتت گردد روان نقش پای ناقه اش گوهر دهد همچون صدف

3 روی بر خاک درت سوده ست بهر کسب نور بی سبب نبود به روی ماه، آثار کلف

4 جانب خارا دود بر کینه خواهی همچو آب بشنود گر شیشه از حفظ تو بانگ لاتخف

1 یکی پیاله ی چینی برای خوردن آب بداد خواجه مرا از صفات نیکویش

2 که گر چو کاسه ی فقرش نهند بر سر راه ز کهنه کعبی او ننگرد کسی سویش

3 شکسته ای که صدا برنیاید از لب او هزار سنگ زند گر کسی به پهلویش

4 چو چاه زمزمش افتاده رخنه ها بر لب چو حوض کوثر، خورده شکنج ها رویش

1 صاحبا! سرورا! خداوندا! ای که خلقت چو روی تو نیکوست

2 طبع تو گلشنی ست کاندر وی همچو خورشید، صد گل خودروست

3 مگر از خلق تو صبا به چمن برده بویی، که گل چنین خوشبوست

4 مجلسی کش ضمیر توست چراغ شب درو همچو دود تنباکوست

1 برهمن دختری دیدم به دیری که بت در سجده ی او سر نهاده

2 هنوزش گردن شیران خونریز نداده زحمت سیمین قلاده....

1 ای آفتاب مشرق دین کز فروغ صدق روی تو همچو صبح، دم از نور می زند

2 نازم به همت تو که در خرقه ی نمد ساغر ز کاسه ی سر فغفور می زند

3 جام تو از شراب تجلی لبالب است شوق تو می ز خمکده ی طور می زند

4 دعوی درد با تو کند گر به راه عشق دلتنگی تو بر کمر مور می زند

1 یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف ره غلط کرده، رهم بر طرفه صحرایی فتاد

2 وادیی پر دغدغه چون وادی سوداییان عرصه ای پرفتنه همچون باطن اهل فساد

3 دست از جان شسته، گردد آب سوی او روان هرچه بادا باد گوید، بگذرد آنجا چو باد

4 می شود دیوانه هرکس را برو افتد گذار برّ مجنون روزگار از بهر این نامش نهاد

1 ای سروری که بر در دولتسرای تو هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود

2 خورشید با وجود جناب بلند تو بر آسمان ز همت کوتاه می رود

3 از خرمنی که خصم تو دارد، به سوی برق صد نامه بیش بر پر هر کاه می رود

4 در یک نفس کبوتر عزم تو طی کند راهی که آفتاب به یک ماه می رود

آثار سلیم تهرانی

6 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی