ای کاش زخم سینه ی ما واکند از سلیم تهرانی غزل 932
1. ای کاش زخم سینه ی ما واکند کسی
شاید ترحمی به دل ما کند کسی
...
1. ای کاش زخم سینه ی ما واکند کسی
شاید ترحمی به دل ما کند کسی
...
1. خوش بود گر ز سر هر هوسی برخیزی
زین گلستان به سراغ قفسی برخیزی
...
1. دلم را این چمن زندان دلگیر است پنداری
صدای بلبلان، آواز زنجیر است پنداری
...
1. به روی جوهر ذاتی چه پرده می پوشی
چو هست حرف بلندت، مگو به سر گوشی
...
1. دلم چون لاله افروزد ز داغی
شود روشن، چراغی از چراغی
...
1. در کوی عشق نیست ز اهل وفا کسی
هرگز نمی شود به کسی آشنا کسی
...
1. آهم به درون دل ز تنگی
پیچیده به هم، چو موی زنگی
...
1. چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی
عشق عالمسوز، تیغ آفتاب زندگی
...
1. صورت پذیر نیست ز ما کار زندگی
باشیم چند صورت دیوار زندگی؟
...
1. تو آن گلی که ز چشم و دلم چمن داری
ز آب و آینه، چون عکس، پیرهن داری
...
1. ساقی ار خواهی کنی احباب را گردآوری
همچو ساغر کن شراب ناب را گردآوری
...
1. کاسه ی ما ز سفال است، خوش این مسکینی
پنجه ی ما نبود شانه ی موی چینی
...