مزن به خون من ای پر عتاب، از سلیم تهرانی غزل 13
1. مزن به خون من ای پر عتاب، استغنا
که می پرست نزد بر شراب، استغنا
...
1. مزن به خون من ای پر عتاب، استغنا
که می پرست نزد بر شراب، استغنا
...
1. پیری نشد خزان گل شاخسار ما
موی سفید ماست چو عنبر بهار ما
...
1. محبت از دل ما شُسته نقش کینهخواهی را
زیارت میکند چون کعبه برق ما سیاهی را
...
1. در آشوب جهان، کشتی پر از صهباست مستان را
دریغا نوح کو، تا بنگرد سامان طوفان را
...
1. یک شب از بخت زبون شمعی نشد همدوش ما
برنخیزد صبح جز خمیازه از آغوش ما
...
1. ای خامه حرف زن که پس از ما کلام ما
شاید به اهل راز رساند سلام ما
...
1. تجلی بر نمی تابی، ز بی تابی چه سود اینجا
که موسی هم تمنا کرد و خود را آزمود اینجا
...
1. حریم بزم عشق است این، چرایی ناامید اینجا؟
بود شمع و چراغ کشته را اجر شهید اینجا
...
1. هر که از فرقه ی ما نیست، لئیم است اینجا
کوی عشق است، که محتاج کریم است اینجا؟
...
1. نمی کشد به چمن، طبع پرغرور مرا
شراب می کشد آنجا گهی به زور مرا
...
1. چو ماه شعشعه ی ماست برق خرمن ما
چو خوشه هیکل عمر است داس گردن ما
...
1. فغان که سوخت جهان بهانه گیر مرا
چو صبح کرد به فصل شباب، پیر مرا
...