4 اثر از قصاید در دیوان اشعار صفای اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار صفای اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار صفای اصفهانی

1 آمد دم سپید دم آن ماه لشکری تابنده تر بروی ز خورشید خاوری

2 زان پیشتر که سر زند از مشرق آفتاب تابید در سراچه من ماه و مشتری

3 از سیم خام ساخته سروی سپید فام بالای سرو مشک تر و لاله طری

4 سوسن نچیده بودم از شاخ نارون سنبل ندیده بودم از مشک تاتری

1 بیان حکمت الصوم لیست سر سخن سپس که روزه مریم گرفته بودم من

2 کسیکه روزه مریم گرفت کرد افطار ز خوان دولت دیدار دل بوجه حسن

3 کدام دل نه همان مضغه صنوبر فام که سخت تر بود از سنگ در سراچه تن

4 بل آن لطیفه روحانی بلند مکان عیان بصورت انسان و سیرت روشن

1 وحدت جمعم نه لامکان نه مکانم برتر ازین هر دوام نه این و نه آنم

2 رسته ام از این مکان و کون و مرکب فرد بسیطم محیط کون و مکانم

3 کی نهم اندر قفای کام جهان گام منکه سرا پای صد هزار جهانم

4 پیشتر از آنکه طور زاید و موسی بر گله عقل و نفس و وهم شبانم

1 مرد که بر کند دل ز آرزوی تن مرد همانست غیر او همگی زن

2 آرزوی تن طراز زن بود ای مرد نیستی ار زن مخواه آرزوی تن

3 مرد بمیدان بود مبارز و بر زین صورت مردست مرد خانه و بر زن

4 کرد بسر استوار مغفر مردان مرد نکرد ار ز معجر زن جوشن

1 ای دل ار آگهی از مسلک صاحب نظران عقل سد ره عشقست مکن تکیه بران

2 بی خبر پای منه ایدل بیدانش وهوش خبر ار خواهی در دستگه بی خبران

3 عقل در سیر حقیقت نبود محرم راز تو که پائی چه خبر داری از سر سران

4 باده عشق بکش بار گران راه دراز اشتر مست نیندیشد از بار گران

1 ایکه خواهی در ولایت شهر یاری داشتن در طریق فقر باید خاکساری داشتن

2 خاکسار فقر شو تا شهریار جان شوی ایکه خواهی در ولایت شهریاری داشتن

3 اسب تن پی کن که نتوان یافت پایان طریق ای رفیق از استر و اسب سواری داشتن

4 آن گل بی خار در گلزار دل مپسند لیک دیده ئی بایست چون ابر بهاری داشتن

1 ما زمره فقرا از روز در تعبیم خورشید اختر روز ما آفتاب شبیم

2 افسرده ایم بروز چون شمع و شب ببروز شمعیم و وقت فروز پروانه طلبیم

3 هم آفتاب کفیم هم ماه بی کلفیم از انبیا خلفیم بر اولیا سلبیم

4 دارنده فلکیم با امر مشترکیم چون شرک نیست یکیم چون غیر نیست ربیم

1 مراست عمری چون آفتاب بر لب بام تو راست رویی چونان به سرو ماه تمام

2 بیا که شامم با روی توست روز سپید که بی تو روز سپیدم بود معاینه شام

3 فرشته همپر مرغ دل فریفته ئیست که چون تو سروی دارد بخانه کبک خرام

4 بهشت خلوت آن خواجه ئیست کز فر بخت نشسته بر سر تختست پهلوی تو غلام

1 ای مشک تو در چین و در شکن آشوب ختا فتنه ختن

2 ای عود تو بر آفتاب دود ای دود تو بر ماه پیرهن

3 زلفست بران روی همچو ماه یا لخلخه عود بر سمن

4 با دسته ئی از سنبل سیاه رستست ز باغ بهار من

1 ای چرخ گرد گرد مکش زارم خیره مگرد در پی آزارم

2 بسیار آسیات کند گردش کم سوده کن ز گردش بسیارم

3 ثابت نئی بسیرت خود کمتر تهدید کن ز ثابت و سیارم

4 من مرکز زمین نیم و جورت گردد بدور چون خط پرگارم

آثار صفای اصفهانی

4 اثر از قصاید در دیوان اشعار صفای اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار صفای اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.