1 بگل سوری ماند رخ آن ترک پسر که سپارند بدو غالیه لاله سپر
2 سپر لاله کند غالیه آن ترک و خطاست من ندیدستم از غالیه بر لاله سپر
3 گونه اش خرمنی از لاله خود روی بزیر طره اش دامنی از نافه آهو بزبر
4 سنبل از مشک سیه کاشته بر سیم سپید نرگس از جزع یمان ریخته بر لالهتر
1 مرا ای هوای بهار معطر تویی یا به مغز اندرون نافه تر
2 بهاری تو یا از بهاری علامت بهشتی تو یا از بهشتی پیمبر
3 بهاری بهشت ز آیینه پیدا بهشتی بهارت به اندیشه مضمر
4 تو آئینه و باغ پر نقش مانی تو صافی دل و راغ پر صنع آزر
1 بلاله ماند آن گونه چو باغ بهار که از دو سمت بگیرد دو زاغ در منقار
2 دو زاغ تیره بیک لاله دوروی نشست ولی فزود بهر روی صد هزار نگار
3 فکند بار بر آن لاله کاروان ختن هزار توده مشک ترش میانه بار
4 خطاست بار نهادن بناتوان و بدل چه بارهاست از آن مشگموی لاله عذار
1 آن زلف باز دولت خورشید زیر بالش هندوی سایه پرور در زیر زلف و خالش
2 کی آفتاب گویم روئی که بر نتابد خورشید آسمانی با ابروی هلالش
3 از فرط خوبروئی زد راه عقل پیرم طفلی که نیست بیرون از هفت و هشت سالش
4 میمست غنچه او جان پای بند میمش دالست طره او دل دستگیر دالش
1 مرا دل عرش یزدانست و من اجری خور خوانش خوشا اجری خوری کارند خوان از عرش یزدانش
2 بدان خوان نان ایقانست و آب چشمه حیوان چو مرد از خودپرستی رست این آبست و آن نانش
3 نه بل باشد دل آن دریای بی پایاب پهناور که عرفانست و وعظ و پند مروارید غلتانش
4 دبستانی که آموزند راز علم الاسماء دل پاکست و جان را ز دان طفل دبستانش
1 یکی مر است بمشکوی از سعادت حال بتی چهارده ماه و مهی چهارده سال
2 دو خال بر دو لبش چون دو هندوی مقبل دو زلف بر دو رخش چون دو جادوی محتال
3 بقد چو سروی و سروی چو ماه سیمین بر برخ چو ماهی و ماهی چو لاله مشکین خال
4 چنانکه خامه مانی و رنده آزر نبسته اند بدین خوب طلعتی تمثال
1 بگرفت باز درد گریبانم زن دست ای حکیم بدرمانم
2 سختم فشار داد بهم بستان از چنگ شیر شرزه غژمانم
3 باریک تر ز مویم و این انده بر دل نهاده قله شهلانم
4 این درد فربه و تن من لاغر خواهد ز بیخ کند و ز بنیانم
1 ما زمره فقرا از روز در تعبیم خورشید اختر روز ما آفتاب شبیم
2 افسرده ایم بروز چون شمع و شب ببروز شمعیم و وقت فروز پروانه طلبیم
3 هم آفتاب کفیم هم ماه بی کلفیم از انبیا خلفیم بر اولیا سلبیم
4 دارنده فلکیم با امر مشترکیم چون شرک نیست یکیم چون غیر نیست ربیم
1 ای چرخ گرد گرد مکش زارم خیره مگرد در پی آزارم
2 بسیار آسیات کند گردش کم سوده کن ز گردش بسیارم
3 ثابت نئی بسیرت خود کمتر تهدید کن ز ثابت و سیارم
4 من مرکز زمین نیم و جورت گردد بدور چون خط پرگارم