1 خرقه بر دوشان از فرزند و زن بگسیخته شوره پشتانند از بار گران بگریخته
1 در علم ظاهری چه کنی عمر خود تباه؟ دل را سفید کن، چه ورق می کنی سیاه؟
1 ز ذکر جهر مکن منع صوفیان لله که عاشقند به بانگ بلند برالله
1 از اشک برد راه به کوی تو نظاره در بحر کند سیر معلم به ستاره
1 زان لب نتوان کرد به دشنام کناره تیغ دو دم اوست مرا عمر دوباره
1 چند غم از دل به اشک لالهگون شوید کسی؟ تا به کی از سادهلوحی خون به خون شوید کسی؟
1 ای ز خاک افتادگان کاکلت سنبل یکی از هواداران رخسارت نسیم گل یکی
1 قد رعنای ترا تا دید، از شرمندگی قمریان را سرو شد سوهان طوق بندگی
1 خون تاک از شوق میجوشد اگر ساغر زنی غنچه شادی مرگ میگردد اگر بر سر زنی
1 این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی کاش در پای گلی میکرد یک مینا تهی