1 هر که بیمشورت کند تدبیر غالبش بر غرض نیاید تیر
2 بیخ بیمشورت که بنشانی بر نیارد به جز پشیمانی
1 ای پسندیده حیف بر درویش از برای قبول و منصب خویش
2 تا دل پادشه به دست آری حیف باشد که حق بیازاری
1 برگزیدندت ای گل خرم از گلستان اصطفی آدم
2 حلقهای از عبادی اندر گوش خلعتی از یحبهم بر دوش
3 دامن این قباه بالایی تا به خاشاک در نیالایی
4 ای پریروی احسنالتقویم حذر از اتباع دیو رجیم
1 اگر هوشمندی مکن جمع مال که جمعیتت را کند پایمال
2 مرا پیش ازین کیسه پر سیم بود شب و روزم از کیسه پر بیم بود
3 بیفکندم و روی برتافتم وزان پاسبانی فرج یافتم
1 حدیث پادشاهان عجم را حکایت نامهٔ ضحاک و جم را
2 بخواند هوشمند نیکفرجام نشاید کرد ضایع خیره ایام
3 مگر کز خوی نیکان پند گیرند وز انجام بدان عبرت پذیرند
1 همه دانند لشکر و میران که جوانی نیاید از پیران
2 عذر من بر عذار من پیداست بعد ازینم چه عذر باید خواست؟
1 دوام دولت اندر حق شناسیست زوال نعمت اندر ناسپاسی است
2 اگر فضل خدا بر خود بدانی بماند بر تو نعمت جاودانی
3 چه ماند از لطف و احسان و نکویی؟ حرامت باد اگر شکرش نگویی
1 پیری اندر قبیلهٔ ما بود که جهاندیدهتر ز عنقا بود
2 صد و پنجه بزیست یا صد و شصت بعد از آن پشت طاقتش بشکست
3 دست ذوق از طعام باز کشید خفت و رنجوریش دراز کشید
4 روز و شب آخ و آخ و ناله و وای خویشتن در بلا و هر که سرای
1 خری از روستائیی بگریخت جل بیفکند و پاردم بگسیخت
2 در بیابان چو گور خر میتاخت بانگ میکرد و جفته میانداخت
3 که به جان آمده ز محنت و بند داغ و بیطار و بار و پشماگند
4 شادمانا و خرما که منم که ازین پس به کام خویشتنم
1 حرص فرزند آدم نادان مثل مورچه است در میدان
2 این یکی مرده زیر پای دواب آن یکی دانه میبرد بهشتاب