هر که بیمشورت کند تدبیر از سعدی شیرازی مثنوی 25
1. هر که بیمشورت کند تدبیر
غالبش بر غرض نیاید تیر
...
1. هر که بیمشورت کند تدبیر
غالبش بر غرض نیاید تیر
...
1. ای پسندیده حیف بر درویش
از برای قبول و منصب خویش
...
1. برگزیدندت ای گل خرم
از گلستان اصطفی آدم
...
1. قیمت عمر اگر بداند مرد
بس بگرید بر آنچه ضایع کرد
...
1. خری از روستائیی بگریخت
جل بیفکند و پاردم بگسیخت
...
1. حرص فرزند آدم نادان
مثل مورچه است در میدان
...
1. پیری اندر قبیلهٔ ما بود
که جهاندیدهتر ز عنقا بود
...
1. سپاس و شکر بیپایان خدا را
برین نعمت که نعمت نیست ما را
...
1. حدیث پادشاهان عجم را
حکایت نامهٔ ضحاک و جم را
...
1. حرامش باد بدعهد بداندیش
شکم پرکردن از پهلوی درویش
...
1. سلطان باید که خیر درویش
خواهد، نه مراد خاطر خویش
...
1. آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد
هر کسی را هر چه لایق بود داد
...