اگر هوشمندی به معنی گرای از سعدی شیرازی بوستان 1
1. اگر هوشمندی به معنی گرای
که معنی بماند ز صورت به جای
...
1. اگر هوشمندی به معنی گرای
که معنی بماند ز صورت به جای
...
1. پدرمرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن
...
1. شنیدم که یک هفته ابنالسبیل
نیامد به مهمانسرای خلیل
...
1. گره بر سر بند احسان مزن
که این زرق و شید است و آن مکر و فن
...
1. زباندانی آمد به صاحبدلی
که محکم فروماندهام در گلی
...
1. یکی رفت و دینار از او صد هزار
خلف برد صاحبدلی هوشیار
...
1. بزارید وقتی زنی پیش شوی
که دیگر مخر نان ز بقال کوی
...
1. شنیدم که پیری به راه حجاز
به هر خطوه کردی دو رکعت نماز
...
1. به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
که خیز ای مبارک در رزق زن
...
1. یکی را کرم بود و قوت نبود
کفافش به قدر مروت نبود
...
1. یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
...
1. تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
که فردا نگیرد خدا با تو سخت
...