1 چون است که عشق اول از تن خیزد زو بر دل و تن هزار شیون خیزد
2 آری بخورد زنگ همی آهن را هر چند که زنگ هم ز آهن خیزد
1 ای معطی دولت ای سرافراز عمید ای صاحب روزگار منصور سعید
2 تا شادی و غم ردیف وعد است و وعید بدخواه تو عود باد و ایام تو عید
1 یارب تو کنی عید که گرداند عید بر بوالفرج رونی منصور سعید
2 تا راحت و محنت است وعد است و وعید منصور سعید باد منصور سعید
1 با هجر من ضعیف را تاب نماند آرام نماند با من و خواب نماند
2 در مرحله ها مسجد و محراب نماند کز من بگذر ز اشک غرقاب نماند
1 مسکین تن بی خواب مرا تاب نماند خواب از بر من به تیر پرتاب نماند
2 چون گرد من از سرشگ پایاب نماند نشگفت گرم به آب در خواب نماند
1 ای جوی فراق در تو پایاب نماند با موج تو کشتی مرا تاب نماند
2 ای کعبه وصل بی توام خواب نماند خرسندیم از تو جز به محراب نماند
1 بر یاد جمال ملک چشمم به غنود از لفظ قضا شنو که گوشم چه شنود
2 ای خفته رساندت به آزادی زود گر بنده رشید خاص را خواهی بود
1 چون دیده من به سوی جانان نگرد ترسان نگرد ز خلق و پنهان نگرد
2 چشم سر من در تو بدانسان نگرد چون دیده مرده کز پس جان نگرد
1 گفتم که ز خردی دل من نیست پدید اندوه بزرگ تو در او چون گنجید
2 گفتا که ز دل بدیده باید نگرید خرد است و بدو بزرگها به توان دید