1 ریش و سبلت همی خضاب کنی خویشتن را همی عذاب کنی
1 گاو مسکین ز کید دمنه چه دید؟ وز بد زاغ بوم را چه رسید؟
1 زرع و ذرع از بهار شد چو بهشت زرع کشتست و ذرع گوشهٔ کشت
1 من چنان زار ازان جماش درم همچو آتش میان داش درم
1 چون به بانگ آمد از هوا بخنو می خور و بانگ رود و چنگ شنو
1 خویشتن پاک دار و بیپرخاش هیچ کس را مباش عاشق غاش
1 خویش بیگانه گردد از پی دیش خواهی آن روز مزد کمتر دیش
1 باد بر تو مبارک و خنشان جشن نوروز و گوسپند کشان
1 دخت کسری ز نسل کیکاوس درستی نام، نغز چون طاوس
1 دور ماند از سرای خویش و تبار نسری ساخت بر سر کهسار