خویشتن پاک دار و بیپرخاش از رودکی سمرقندی مثنوی 13
1. خویشتن پاک دار و بیپرخاش
هیچ کس را مباش عاشق غاش
...
1. خویشتن پاک دار و بیپرخاش
هیچ کس را مباش عاشق غاش
...
1. خویشتن پاک دار بیپرخاش
رو به آغاش اندرون مخراش
...
1. خویش بیگانه گردد از پی دیش
خواهی آن روز مزد کمتر دیش
...
1. از بزرگی که هستی، ای خشنوک
چاکرت بر کتف نهد دفنوک
...
1. از تو خالی نگارخانهٔ جم
فرش دیبا فگنده بر بجکم
...
1. من چنین زار ازان جماش شدم
همچو آتش میان داش شدم
...
1. من چنان زار ازان جماش درم
همچو آتش میان داش درم
...
1. جان ترنجیده و شکسته دلم
گویی از غم همی فرو گسلم
...
1. باد بر تو مبارک و خنشان
جشن نوروز و گوسپند کشان
...
1. بودنی بود، می بیار اکنون
رطل پرکن ، مگوی بیش سخون
...
1. چون نهاد او پهند را نیکو
قید شد در پهند او آهو
...
1. چون به بانگ آمد از هوا بخنو
می خور و بانگ رود و چنگ شنو
...