میلفنج دشمن، که دشمن از رودکی سمرقندی مثنوی 37
1. میلفنج دشمن، که دشمن یکی
فزونست و دوست ار هزار اندکی
...
1. میلفنج دشمن، که دشمن یکی
فزونست و دوست ار هزار اندکی
...
1. ایا خلعت فاخر از خرمی
همی رفتی و می نوشتی ز می
...
1. جوان بودم و پنبه فخمیدمی
چو فخمیده شد دانه برچیدمی
...
1. جوان چون بدید آن نگاریده روی
به سان دو زنجیر مرغول موی
...
1. به خنیاگری نغز آورد روی
که: چیزی که دل خوش کند، آن بگوی
...
1. به چشم دلت دید باید جهان
که چشم سر تو نبیند نهان
...
1. بدین آشکارت ببین آشکار
نهانیت را بر نهانی گمار
...