و هُوَ حکیم علی بن محمد ترمدی، از فحول حکما و عدول علمای زمان خویش بوده. علی قلیخان لکزی متخلص به واله در تذکرهٔ خود احوال وی را ذکر نموده. غرض، این دو رباعی از اوست: ,
2 تسلیم به راه عشق جان یافتن است معشوق لطیف را نهان یافتن است
3 این را گم کن اگر تو آن میطلبی کاین گم کردن ز بهر آن یافتن است
4 در عشق بکاه جسم تا جان گردی شیرافکن و شهسوارِ میدان گردی
و هُوَ خواجه محمدبن محمود دهدار. از فضلا و علمای روزگار. رسالات و تصنیفات و شروح متعدده و متکثره دارد. فقیر بعضی از آنها را مطالعه نموده. حواشی محققانه نیز بر بعضی کتب و خطب نوشته. مِنْجمله شرح خطبة البیان و حاشیهٔ رشحات و حاشیهٔ نفحات و شرح گلشن راز. غرض، فاضلی درویش نهاد و حکیمی خوش اعتقاد بوده. این رباعی از اوست: ,
2 منظور یقین دو حالت است از اشیا هر لحظه وجود دگر و حکم بقا
3 تجدیدوجود ازعدم ذاتی ماست وان حکم بقا رابطهٔ فعل خدا
از سیاحان بوده و در زمان اکبرشاه درهندوستان توقف نموده. شیخ فیضی دکنی به استادی وی معترف بوده و به کمالات عقلی متصف است. از اشعار او نوشته میشود: ,
2 گر جانب مسجد گذرم ور طرف دیر هر جا که روم میلِ دلم سویِ تو باشد
3 شمع را ز آتش پروانه خبر نیست که هست آتشِ شمع دگر، آتشِ پروانه دگر
4 مجنون به ره عشق ز سر کرده قدم رفت دارم منِ دیوانه قدم بر قدمِ او
اسمش میرقوام الدّین نصراللّه. در بدو حال ملازمت مینمود. مگر بر پیرزنی حکمی نوشته بود و محصل پیرزن را آزار کرده. گفت: ای قوام الدین از خدا شرم نمیکنی که بر چون من عجوزه ظلم روا میداری؟ این سخن بر دل وی اثر کرده، دوات و قلم خود را در زیر سنگ شکسته، تائب شد و رو به عبادت آوردو به خدمت مشایخ رسید. صاحب مقام عالی گردید. کتابی در طریقت تصنیف کرده مسمی به جنون المجانین است. کلمات بدیع و سخنان غریب در آن مندرج است. غرض، معاصر شاهرخ میرزا و ولادتش در سنهٔ ۷۳۴ و وفاتش در سنهٔ ۸۳۰ بوده. محمد عوفی با وی ملاقات نمود. این رباعی از اوست: ,
2 آخر بکند فلک شمار من و تو باز اندازد به حشر کار من و تو
3 هم پیش من و پیش تو آرد آن روز کردار من و تو کردگار من و تو
و هُوَ حکیم کمال الدین زیاد. از فحول حکمای زمان خود برتری داشته و همت بر انزوا و عزلت میگماشته. همهٔ اهل تذکره او را توصیف نموده و به فضایل ستودهاند. از اوست: ,
2 این عرصه که گفت خوش جهانی است خاکش بر سر که خاکدانی است
3 عاقل به خدا اگر گزیند گردی که فراز او دخانی است
4 در لاله نگر به چشم عبرت کان عارض خوب نوجوانی است
اسمش میرزا محمود. گویند مؤمنی خوش اعتقادو فرزانه نهاد بودو در سنهٔ ۱۱۰۰ رحلت نمود. غرض، مردی جلیل و این رباعی بر حالش دلیل است: ,
2 از چهرهٔ عاشقانهام زر بارد وز چشم ترم همیشه آذر بارد
3 در آتش عق تو چنان سوختهام کز ابر سرشکِ من سمندر بارد
و هُوَ کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین عبدالرّزاق. از مشاهیر شعر است و در اواسط عمر ترک و تجرید پیشه نمود و ارادتش به جناب شیخ شهاب الدین سهروردی به سرحد کمال بود. به لباس فقر ملبس و با یاد خدا همنفس. در خارج شهر اصفهان به دست لشکر مغول گرفتار گردید و بعد از زجر بسیار به مرتبهٔ شهادت رسید فی سنهٔ ۶۳۵. دیوانش مکرر دیده شده. از اوست: ,
2 ز کار آخرت آن را خبر تواند بود که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود
3 به آرزو و هوس برنیاید این معنی به سوزِ سینه و خون جگر تواند بود
4 به ترک خویش بگو تا به کوی یار رسی که کارهای چنین با خطر تواند بود
اسم سعیدش ملک سعید. از فضلای خلخال و از شعرای صاحب حال، علوم عقلی و نقلی را با تصوف جمع کرده. از قال به حال رسیده و شراب معرفت چشیده. مدتها در شیراز از خلق انزوا گزیده و به ذکر حق آرمیده. اوقات را صرف کتب عرفانیه و حکمیّه مینمود و در همانا رحلت فرموده. این دو بیت و رباعیات از او نوشته شد: ,
2 کرّوبیان چو نالهٔ من گوش میکنند تسبیح ذکر خویش فراموش میکنند
3 کامل زبان ببند که خاصان بزم خاص عرض مراد از لب خاموش میکنند
4 ای آینهٔ ذات تو ذات همه کس مرآت صفات تو صفاتِ همه کس
و هُوَ زبدة الحکماء و قدوة العرفاء مولانا کمال الدّین حسین الواعظ. فاضلی یگانه و عالمی مشهور زمانه. به تحقیق در علوم نجوم و انشاء و فنون عربیه اعلم عهد خود بود. به صوتی خوش و آهنگی دلکش خلایق را موعظه و نصیحت مینمود. معانی آیات قرآنی و احادیث نبویّهؐرا به عبارات لایقه و اشارات رایقه بیان میساخت. در هرات با مولانا جامی ملاقات کرد و مصاهرت جامی را پذیرفت و مولانا فخرالدّین علی از او متولد شد. غرض، او را تصانیف نیکوست. مِنْجمله جواهر التّفسیر و لبّ لباب کتاب مثنوی مولوی نیز از اوست و مواهب علیه هم ازکتب وی است. در اخلاق نیز تصنیف دارد. تفصیل حالات او در تواریخ مفصّلاً مسطور است. مدتها در نیشابور موعظه میکرده و واعظ بوده و این بیت از آن جناب است: ,
2 چون که خوشیهای دهر باقی و پاینده نیست از خوشیاش خوشدلی هیچ خوشاینده نیست
از مجردان زمان و از سیاحان اوان خود بوده و سیاحت ممالک ایران و هندوستان نموده. در هندوستان وفات یافت و به جنت شتافت. این رباعی از اوست: ,
2 شد عارف و عامی همه را عار از من بدنامی بت پرست و دیندار ازمن
3 بی قدری سبحه، ننگ زنار از من هفتاد و دو ملتاند بیزار از من