آثار رهی معیری

صفحه 1 از 3
3 اثر از غزلها - جلد چهارم رهی معیری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلها - جلد چهارم رهی معیری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رهی معیری / غزلها - جلد چهارم رهی معیری

غزلها - جلد چهارم رهی معیری

1 ستاره شعله‌ای از جان دردمند من است سپهر آیتی از همت بلند من است

2 به چشم اهل نظر صبح روشنم زآن روی که تازه‌رویی عالم ز نوشخند من است

3 چگونه راز دلم همچو نی نهان ماند؟ که داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است

4 در آتش از دل آزاده‌ام ولی غم نیست پسند خاطر آزادگان پسند من است

1 گه شکایت از گلی گه شکوه از خاری کنم من نه آن رندم که غیر از عاشقی کاری کنم

2 هر زمان بی‌روی ماهی همدم آهی شوم هر نفس با یاد یاری نالهٔ زاری کنم

3 حلقه‌های موج بینم نقش گیسویی کشم خنده‌های صبح بینم یاد رخساری کنم

4 گر سر یاری بود بخت نگونسار مرا عاشقی‌ها با سر زلف نگونساری کنم

1 گرچه روزی تیره‌تر از شام غم باشد مرا در دل روشن صفای صبحدم باشد مرا

2 زرپرستی خواب راحت را ز نرگس دور کرد صرف عشرت می‌کنم گر یک درم باشد مرا

3 خواهش دل هرچه کمتر شادی جان بیشتر تا دلی بی‌آرزو باشد چه غم باشد مرا

4 در کنار من ز گرمی بر کناری ای دریغ وصل و هجران غم و شادی به هم باشد مرا

1 دگر ز جان من ای سیم‌بر چه می‌خواهی؟ ربوده‌ای دل زارم دگر چه می‌خواهی؟

2 مریز دانه که ما خود اسیر دام توایم ز صید طایر بی بال و پر چه می‌خواهی؟

3 اثر ز ناله خونین‌دلان گریزان است ز ناله‌ای دل خونین اثر چه می‌خواهی؟

4 به گریه بر سر راهش فتاده بودم دوش به خنده گفت از این رهگذر چه می‌خواهی؟

1 رخم چو لاله ز خوناب دیده رنگین است نشان قافله‌سالار عاشقان این است

2 مبین به چشم حقارت به خون دیده ما که آبروی صراحی به اشک خونین است

3 ز آشنایی ما عمرها گذشت و هنوز به دیده منت آن جلوه نخستین است

4 نداد بوسه و این با که می‌توان گفتن؟ که تلخ‌کامی ما ز آن دهان شیرین است

1 نی افسرده‌ای هنگام گل روید ز خاک من که برخیزد از آن نی ناله‌های دردناک من

2 مزار من اگر فردوس شادی‌آفرین باشد به جای لاله و گل خار غم روید ز خاک من

3 مخند ای صبح بی‌هنگام که امشب سازشی دارد نوای مرغ شب با خاطر اندوهناک من

4 نیم چون خاکیان آلودهٔ گرد کدورت‌ها صفای چشمهٔ مهتاب دارد جان پاک من

1 نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟ بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟

2 به من که سوختم از داغ مهربانی خویش فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد کرد؟

3 سرای خانه‌به‌دوشی حصار عافیت است صبا به طایر بی‌آشیان چه خواهد کرد؟

4 ز فیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را؟ شراب با من افسرده‌جان چه خواهد کرد؟

1 وای از این افسردگان فریاد اهل درد کو؟ ناله مستانه دل‌های غم‌پرورد کو؟

2 ماه مهرآیین که می‌زد باده با رندان کجاست باد مشکین‌دم که بوی عشق می‌آورد کو؟

3 در بیابان جنون سرگشته‌ام چون گردباد همرهی باید مرا مجنون صحراگرد کو؟

4 بعد مرگم میْ‌کشان گویند در میخانه‌ها آن سیه‌مستی که خم‌ها را تهی می‌کرد کو؟

1 حال تو روشن است دلا از ملال تو فریاد از دلی که نسوزد به حال تو

2 ای نوش‌لب که بوسه به ما کرده‌ای حرام گر خون ما چو باده بنوشی حلال تو

3 یاران چو گل به سایه سرو آرمیده‌اند ما و هوای قامت با اعتدال تو

4 در چشم کس وجود ضعیفم پدید نیست باز آ که چون خیال شدم از خیال تو

1 بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست سرو چمنم شکوه‌ای از خار و خسم نیست

2 از کوی تو بی‌ناله و فریاد گذشتم چون قافله عمر نوای جرسم نیست

3 افسرده‌ترم از نفس باد خزانی کآن تو گل خندان نفسی هم‌نفسم نیست

4 صیاد ز پیش آید و گرگ اجل از پی آن صید ضعیفم که ره پیش و پسم نیست

آثار رهی معیری

3 اثر از غزلها - جلد چهارم رهی معیری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلها - جلد چهارم رهی معیری شعر مورد نظر پیدا کنید.