1 لاله داغدیده را مانم کشت آفت رسیده را مانم
2 دست تقدیر از تو دورم کرد گل از شاخ چیده را مانم
3 نتوان بر گرفتنم از خاک اشک از رخ چکیده را مانم
4 پیش خوبانم اعتباری نیست جنس ارزان خریده را مانم
1 ز جام آینهگون پرتو شراب دمید خیال خواب چه داری؟ که آفتاب دمید
2 درون اشک من افتاد نقش اندامش به خنده گفت: که نیلوفری ز آب دمید
3 ز جامه گشت پدیدار گوی سینه او ستارهای ز گریبان ماهتاب دمید
4 کشید دانه امید ما سری از خاک که برق خندهزنان از دل سحاب دمید
1 آن که سودازده چشم تو بوده است منم وآن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم
2 آن ز ره مانده سرگشته که ناسازی بخت ره به سرمنزل وصلش ننموده است منم
3 آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش آفرین گفته و دشنام شنوده است منم
4 آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی وآن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم
1 رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز غرق گل است بسترم از بوی او هنوز
2 دوران شب ز بخت سیاهم به سر رسید نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز
3 از من رمید و جای به پهلوی غیر کرد جانم نیارمیده به پهلوی او هنوز
4 دردا که سوخت خار و خس آشیان ما نگرفته خانه در چمن کوی او هنوز
1 اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی خرم کند چمن را باران صبحگاهی
2 عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم دعوی ز دیده من و ز اختران گواهی
3 چون زلف و عارض او چشمی ندیده هرگز صبحی بدین سپیدی شامی بدان سیاهی
4 داغم چو لاله ای گل از درد من چه پرسی؟ مردم ز محنت ای غم از جان من چه خواهی؟
1 آتشینخوی مرا پاس دل من نیست نیست برق عالمسوز را پروای خرمن نیست نیست
2 مشت خاشاکی کجا بندد ره سیلاب را؟ پایداری پیش اشکم کار دامن نیست نیست
3 آنقدر بنشین که برخیزد غبار از خاطرم پای تا سر ناز من هنگام رفتن نیست نیست
4 قصه امواج دریا را ز دریادیده پرس هر دلی آگه ز طوفان دل من نیست نیست
1 دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند
2 نه ز پای مینشیند نه قرار میپذیرد دل آتشین من بین که به موج آب ماند
3 ز شب سیه چه نالم؟ که فروغ صبح رویت به سپیده سحرگاه و به ماهتاب ماند
4 نفس حیات بخشت به هوای بامدادی لب مستی آفرینت به شراب ناب ماند
1 چو گل ز دست تو جیب دریدهای دارم چو لاله دامن در خون کشیدهای دارم
2 به حفظ جان بلا دیده سعی من بیجاست که پاس خرمن آفت رسیدهای دارم
3 ز سردمهری آن گل چو برگهای خزان رخ شکسته و رنگ پریدهای دارم
4 نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا؟ که همچو لاله دل داغدیدهای دارم
1 به گوش همنفسان آتشین سرودم من فغان مرغ شبم یا نوای عودم من؟
2 مرا ز چشم قبول آسمان نمیافکند اگر چو اشک ز روشندلان نبودم من
3 مخور فریب محبت که دوستداران را به روزگار سیهبختی آزمودم من
4 به باغبانی بیحاصلم بخند ای برق که لاله کاشتم و خار و خس درودم من
1 ای صبح نودمیده! بناگوش کیستی؟ وی چشمه حیات لب نوش کیستی؟
2 از جلوهٔ تو سینه چو گل چاک شد مرا ای خرمن شکوفه! بر و دوش کیستی؟
3 همچون هلال بهر تو آغوش من تهی است ای کوکب امید در آغوش کیستی؟
4 مهر منیر را نبود جامهٔ سیاه ای آفتاب حسن سیه پوش کیستی؟