آثار رهی معیری

صفحه 2 از 3
3 اثر از غزلها - جلد دوم رهی معیری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلها - جلد دوم رهی معیری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رهی معیری / غزلها - جلد دوم رهی معیری

غزلها - جلد دوم رهی معیری

1 چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم چو لاله دامن در خون کشیده‌ای دارم

2 به حفظ جان بلا دیده سعی من بی‌جاست که پاس خرمن آفت رسیده‌ای دارم

3 ز سردمهری آن گل چو برگ‌های خزان رخ شکسته و رنگ پریده‌ای دارم

4 نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا؟ که همچو لاله دل داغ‌دیده‌ای دارم

1 ما نقد عافیت به می ناب داده‌ایم خار و خس وجود به سیلاب داده‌ایم

2 رخسار یار گونه آتش از آن گرفت کاین لاله را ز خون جگر آب داده‌ایم

3 آن شعله‌ایم کز نفس گرم سینه‌سوز گرمی به آفتاب جهان‌تاب داده‌ایم

4 در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت جان در هوای گوهر نایاب داده‌ایم

1 ز جام آینه‌گون پرتو شراب دمید خیال خواب چه داری؟ که آفتاب دمید

2 درون اشک من افتاد نقش اندامش به خنده گفت: که نیلوفری ز آب دمید

3 ز جامه گشت پدیدار گوی سینه او ستاره‌ای ز گریبان ماهتاب دمید

4 کشید دانه امید ما سری از خاک که برق خنده‌زنان از دل سحاب دمید

1 مردم از درد و نمی‌آیی به بالینم هنوز مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز

2 بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز

3 آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت غم نمی‌گردد جدا از جان مسکینم هنوز

4 روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم گل به دامن می‌فشاند اشک خونینم هنوز

1 لاله داغدیده را مانم کشت آفت رسیده را مانم

2 دست تقدیر از تو دورم کرد گل از شاخ چیده را مانم

3 نتوان بر گرفتنم از خاک اشک از رخ چکیده را مانم

4 پیش خوبانم اعتباری نیست جنس ارزان خریده را مانم

1 اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی خرم کند چمن را باران صبحگاهی

2 عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم دعوی ز دیده من و ز اختران گواهی

3 چون زلف و عارض او چشمی ندیده هرگز صبحی بدین سپیدی شامی بدان سیاهی

4 داغم چو لاله ای گل از درد من چه پرسی؟ مردم ز محنت ای غم از جان من چه خواهی؟

1 چون شفق گرچه مرا باده ز خون جگر است دل آزاده‌ام از صبح طربناک‌تر است

2 عاشقی مایه شادی بود و گنج مراد دل خالی ز محبت صدف بی‌گوهر است

3 جلوه برق شتابنده بود جلوه عمر مگذر از باده مستانه که شب در گذر است

4 لب فروبسته‌ام از ناله و فریاد ولی دل ماتم‌زده در سینه من نوحه‌گر است

1 مرغ خونین ترانه را مانم صید بی‌آب و دانه را مانم

2 آتشینم ولیک بی‌اثرم ناله عاشقانه را مانم

3 نه سرانجامی و نه آرامی مرغ بی‌آشیانه را مانم

4 هدف تیر فتنه‌ام همه عمر پای بر جا نشانه را مانم

1 رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز غرق گل است بسترم از بوی او هنوز

2 دوران شب ز بخت سیاهم به سر رسید نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز

3 از من رمید و جای به پهلوی غیر کرد جانم نیارمیده به پهلوی او هنوز

4 دردا که سوخت خار و خس آشیان ما نگرفته خانه در چمن کوی او هنوز

1 شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم

2 ای اشک همتی که به کشت وجود من آتش فکند آه و دل سینه‌سوز هم

3 گفتم: که با تو شمع طرب تابناک نیست گفتا: که سیمگون مه گیتی‌فروز هم

4 گفتم: که بعد از آن همه دل‌ها که سوختی کس می‌خورد فریب تو؟ گفتا: هنوز هم

آثار رهی معیری

3 اثر از غزلها - جلد دوم رهی معیری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلها - جلد دوم رهی معیری شعر مورد نظر پیدا کنید.