غزلها - جلد دوم رهی معیری

24 اثر از غزلها - جلد دوم رهی معیری در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه رهی معیری را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 2 از این مجموعه هستید.

ما نقد عافیت به می ناب داده‌ایم از رهی معیری غزل 13

1. ما نقد عافیت به می ناب داده‌ایم
خار و خس وجود به سیلاب داده‌ایم
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

گر شود آن روی روشن جلوه‌گر از رهی معیری غزل 14

1. گر شود آن روی روشن جلوه‌گر هنگام صبح
پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

ما را دلی بود که ز دنیای دیگر از رهی معیری غزل 15

1. ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

چرا چو شادی از این انجمن گریزانی از رهی معیری غزل 16

1. چرا چو شادی از این انجمن گریزانی ؟
چو طاقت از دل بی‌تاب من گریزانی ؟
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

سزای چون تو گلی گرچه نیست خانه از رهی معیری غزل 17

1. سزای چون تو گلی گرچه نیست خانه ما
بیا چو بوی گل امشب به آشیانه ما
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

شب یار من تب است و غم سینه‌سوز از رهی معیری غزل 18

1. شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم
تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

در چمن چون شاخ گل نازک‌تنی از رهی معیری غزل 19

1. در چمن چون شاخ گل نازک‌تنی افتاده است
سایه نیلوفری بر سوسنی افتاده است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

ما نظر از خرقه‌پوشان بسته‌ایم از رهی معیری غزل 20

1. ما نظر از خرقه‌پوشان بسته‌ایم
دل به مهر باده‌نوشان بسته‌ایم
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

چون شفق گرچه مرا باده ز خون از رهی معیری غزل 21

1. چون شفق گرچه مرا باده ز خون جگر است
دل آزاده‌ام از صبح طربناک‌تر است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

شب این سر گیسوی ندارد که تو از رهی معیری غزل 22

1. شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

مردم از درد و نمی‌آیی به بالینم از رهی معیری غزل 23

1. مردم از درد و نمی‌آیی به بالینم هنوز
مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

خاطر بی‌آرزو از رنج یار آسوده از رهی معیری غزل 24

1. خاطر بی‌آرزو از رنج یار آسوده است
خار خشک از منت ابر بهار آسوده است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه