کمند زلف توام پای بند از خیالی بخارایی غزل 210

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

کمند زلف توام پای بند سودا کرد

1 کمند زلف توام پای بند سودا کرد به عهد سروِ قدت فتنه دست بالا کرد

2 به اهل حسن طریق جفا و شوخی داد همان که محنت و غم را نصیبهٔ ما کرد

3 ز بس که گفت به مردم سرشک راز دلم ببین که آخر کارش خدا چه رسوا کرد

4 اگر چه چشمهٔ خضر از نظر نهان شده بود ولی به خنده دهان تو باز پیدا کرد

5 لب تو کرد به یک بوسه با خیالیِ خویش به مرده آنچه خواص دم مسیحا کرد

عکس نوشته
کامنت
comment