مشاطّه سر زلف تو ببرید از خیالی بخارایی غزل 374

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی

1 مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی تا بیش به مردم نکند دست درازی

2 گه گه به نیاز دل عشاق نظر کن ای سرو بهشتی که سراسر همه نازی

3 چون چنگ نهادیم به پیشت سرِ تسلیم مختار توئی گر بزنی گر ننوازی

4 تا روی عبادت ننهد پیش تو زاهد در مذهب رندان سخنش نیست نمازی

5 ای قند چه داری سرِ دعوی لطافت ترسم که لبش بینی و از شرم گدازی

6 خواهی که برآری نفس گرم چو مجمر شرط است که با سوز دل خویش بسازی

7 هرچند که آید دُرِ اشک تو خیالی از دیده مرانش که یتیمی ست نیازی

عکس نوشته
کامنت
comment