- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی تا بیش به مردم نکند دست درازی
2 گه گه به نیاز دل عشاق نظر کن ای سرو بهشتی که سراسر همه نازی
3 چون چنگ نهادیم به پیشت سرِ تسلیم مختار توئی گر بزنی گر ننوازی
4 تا روی عبادت ننهد پیش تو زاهد در مذهب رندان سخنش نیست نمازی
5 ای قند چه داری سرِ دعوی لطافت ترسم که لبش بینی و از شرم گدازی
6 خواهی که برآری نفس گرم چو مجمر شرط است که با سوز دل خویش بسازی
7 هرچند که آید دُرِ اشک تو خیالی از دیده مرانش که یتیمی ست نیازی