خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

خیالی بخارایی
خیالی بخارایی

مشاطّه سر زلف تو ببرید از خیالی بخارایی غزل 374

غزل 374 ام از 399 غزلیات

مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی

1 مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی تا بیش به مردم نکند دست درازی

2 گه گه به نیاز دل عشاق نظر کن ای سرو بهشتی که سراسر همه نازی

3 چون چنگ نهادیم به پیشت سرِ تسلیم مختار توئی گر بزنی گر ننوازی

4 تا روی عبادت ننهد پیش تو زاهد در مذهب رندان سخنش نیست نمازی

5 ای قند چه داری سرِ دعوی لطافت ترسم که لبش بینی و از شرم گدازی

6 خواهی که برآری نفس گرم چو مجمر شرط است که با سوز دل خویش بسازی

7 هرچند که آید دُرِ اشک تو خیالی از دیده مرانش که یتیمی ست نیازی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی

شاعر شعر مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی چه کسی است ؟

شاعر شعر مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی خیالی بخارایی می باشد.

شعر مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی چیست ؟

قالب شعر مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی غزل است

مضمون اصلی شعر مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر