1 زلفی که همه سال دل و جان برد او هرگز بوفا سوی کسی ننگرد او
2 گویند که سرخ است و سیه بایستی چون سرخ نباشد که همه خون خورد او
1 خوش گوش کرد چرخ و ممالک باینخطاب کامد نهنک رزم چودریا باضطراب
2 ای چرخ باخدنگ گشادش سپر بنه ای فتنه ازگذار رکابش عنان بتاب
1 بودم نشسته دوش که ناگه خبر رسید کاینک رکاب خواجه آفاق در رسید
2 بختم بمژده گفت که هان زود قطعه برگو که صدر عالم و فخر بشر رسید
1 باز خورشید قصد بالا کرد باز آثار خوب مبدا کرد
2 ماه منجوق گل پدید آورد علم نو بهار پیدا کرد