1 زلفی که همی نهاد سر بر قدمش بسترد که بد جایگه پیچ و خمش
2 آنکس که نهاد استره بر فرق سرش چون استره ننهاد سر اندر شکمش
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 من ز جمع شاعران باری کیم من ز لاف دانش و دعوی کیم
2 من ز نثر پاک چون نثره چه ام من ز نظم شعر چون شعری کیم
1 ایکه موج سینه تو غوطه دریا دهد پرتو طبعت فروغ عالم بالا دهد
2 گر ضمیر غیب گوی تو براندازد تتق بسکه تشویر عروس کلبه خضر ادهد
1 نگار من زبر من همی چنان بجهد که تیر وقت گشاد از برکمان بجهد
2 چنان بگریم در فرفتش که مردم چشم مثال قطره خونم زدیدگان بجهد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به