1 ضیاء دین را دعا همی گویم همی کنم همه وقتی تنسم اخبار
2 زگوشت داد بدادی تو قلتبان دایم که میدهند کنون بیست من بیکدینار
3 مباش از ین پس در حرص استخوان چو نسگ نشسته بر سرپای و دو چشم کرده چهار
1 ای کرده تو بر ملک تکبر وی کرده فلک بتو تفاخر
2 ای پایه منصب رفیعت بر تر ز تصرف تفکر
1 ای جوادی که بتو بحر و سحاب ننویسند بجز بنده خطاب
2 آن کریمی تو که از غایت جود از ستاننده ترا بیش شتاب
1 بساط عدل بگسترد باز در عالم خدایگان جهان خسرو بنی آدم
2 قوام چتر سلاطین سکندر ثانی پناه دولت سلجوق اتابک اعظم