- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز فتراکسوار من چه معراجی است آهو را سر آن آهویی گردم که قران میشود او را
2 نکوخویی ز خوبان رشک عاشق بار میرود از آن نیکویان دل میدهم خوبان بدخو را
3 به محراب دعا ابروی او میجویم و چون من دعاگوییست در هر گوشه آن محراب ابرو را
4 کنون سختست محرومی که بعد از آشناییها سر بیگانگی با من بود آن سرو دلجو را
5 از آن یوسف چو یعقوبم کجا روشن شود دیده که بویی هم دریغ آید ز من آن عنبرینبو را
6 دل من گر پریشان شد مبادا زلفش آشفته سر چوگان سلامت باد اگر زخمی رسد گو را
7 به یاد وصل او اهلی مکن افغان که در بزمش ملک چون درنمیگنجد که یاد آرد سگ کو را