1 زنهار بغیبت از کسی نام مبر آن زنده که نیست در میان مرده شمر
2 شرمت نبود که مرده گیری بزبان غیبت بگذار و همچو سگ مرده مخور
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از لطف اگرچه با سگ خویشت عجب خوش است من کیستم که با تو نشینم ادب خوش است
2 گر کعبه وصال تو نتوان بسعی یافت ننشینم از طلب که درین ره طلب خوش است
1 سرو من تا چو مه از خانه زین گشت بلند آفتابی دگر از روی زمین گشت بلند
2 برحذر باش دلازان بت خونخواره که باز رنگش افروخت می و چین جبین گشت بلند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به