1 خم زلفت که مشک چین آمد با گل و لاله همنشین آمد
2 لب لعل تو کان پر از گهر است خاتم حسن را نگین آمد
3 کوه را سایه دار نتوان کرد جز دو زلفت که بر سرین آمد
4 گرچه گل ناز می کند بر شاخ نه چو روی تو نازنین آمد
5 ای که پیکان تیز غمزه تو تشنه خون حور عین آمد
6 صورت این کن که چین ابرویت صورت حسن را چو چین آمد
7 بگزیدم لبت که خون آید خون برون نامد، انگبین آمد
8 از شب زلف تو برست دلم گشت روشن که خسرو این آمد