-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز هجران روز من شب گشت و کی بودی چنین روزم شبی گر روز کردی با من آن ماه شب افروزم
2 گرفتار آمدم جایی و نهمانا رهم زیرا شکست آن قلب کو بر خیل غم می کرد پیروزم
3 برآید زین هوس جانم که یک شب شمع تو باشم تو خوش خوش باده می نوشی ومن چون شمع می سوزم
4 بلا و غم خریدار آمدند از سوی تو بر من بحمدالله که در کوی تو بازار است امروزم
5 کسی از عمر خود روزی نخواهد کم، ولی بر من رود گر بی غمت روزی، مبادا روزی آن روزم
6 کشم تا جان بود در تن، جفاهای سگ کویت سگ کوی ترا باری و فاداری بیاموزم
7 نهان تا چند دارم درد خسرو را ز تو آخر دلم برده ز کف وانگه لب بیهوده می دوزم