زین از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 30

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

زین بفرمودست آن آگه رسول

1 زین بفرمودست آن آگه رسول که هر آنک مرد و کرد از تن نزول

2 نبود او را حسرت نقلان و موت لیک باشد حسرت تقصیر و فوت

3 هر که میرد خود تمنی باشدش که بدی زین پیش نقل مقصدش

4 گر بود بد تا بدی کمتر بدی ور تقی تا خانه زوتر آمدی

5 گوید آن بد بی‌خبر می‌بوده‌ام دم به دم من پرده می‌افزوده‌ام

6 گر ازین زودتر مرا معبر بدی این حجاب و پرده‌ام کمتر بدی

7 از حریصی کم دران روی قنوع وز تکبر کم دران چهرهٔ خشوع

8 هم‌چنین از بخل کم در روی جود وز بلیسی چهرهٔ خوب سجود

9 بر مکن آن پر خلد آرای را بر مکن آن پر ره‌پیمای را

10 چون شنید این پند در وی بنگریست بعد از آن در نوحه آمد می‌گریست

11 نوحه و گریهٔ دراز دردمند هر که آنجا بود بر گریه‌ش فکند

12 وآنک می‌پرسید پر کندن ز چیست بی‌جوابی شد پشیمان می‌گریست

13 کز فضولی من چرا پرسیدمش او ز غم پر بود شورانیدمش

14 می‌چکید از چشم تر بر خاک آب اندر آن هر قطره مدرج صد جواب

15 گریهٔ با صدق بر جانها زند تا که چرخ و عرش را گریان کند

16 عقل و دلها بی‌گمان عرشی‌اند در حجاب از نور عرشی می‌زیند

عکس نوشته
کامنت
comment