-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مباش همچو گندم چین پیشانی ز سر تا پا مباش
2 پشت غیرت خم ز بار منت دونان مکن گو بنای تن به امداد عصا برپا مباش!
3 دیده از عالم بپوش و، روی دلگیری مبین آشنایی با خدا کن، یک نفس تنها مباش
4 هیچ درد بی دوا، چون صحبت ناجنس نیست تا توانی یک نفس با خویش در یک جا مباش
5 گر تهیدستی، چو ساغر از تو یابد بهره یی با رگ گردن بسان شیشه صهبا مباش
6 تا به دلها جا کنی واعظ، چو معنی شو نهان تا نیفتی بر زبانها، چون سخن پیدا مباش