- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهد بره کعبه رود کاین ره دین است خوش میرود اما ره مقصود نه این است
2 تا بود دل خسته غمی بود ز عشقت هر چند که دیدیم همین بود و همین است
3 جان دادن و کام از لب معشوق گرفتن این رسم حریفی است محبت نه چنین است
4 امروز که عشق تو بعالم زده آتش آسوده حریفی است که در زیر زمین است
5 هرچند که شد فتنه چشم تو جهانسوز تا خط تو بر خاسته او گوشه نشین است
6 خوشوقتی خلق از دل شادست ولیکن خوشوقت دلی کز غم عشق تو حزین است
7 اهلی مکن از زخم جفا ناله که در عشق گه مرهم لطفست و گهی نشتر کین است