- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را
2 سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن به بلبل میبرد از گل صبا صد گونه بشری را
3 کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی برای گلبن وصلش رها کن من و سلوی را
4 گر از پرده برون آیی و ما را روی بنمایی بسوزی خرقهٔ دعوی بیابی نور معنی را
5 دل از ما میکند دعوی سر زلفت به صد معنی چو دلها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را
6 به یک دم زهد سی ساله به یک دم باده بفروشم اگر در باده اندازد رخت عکس تجلی را
7 نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد نماندزینت و رونق نگارستان مانی را
8 دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را
9 شود در گلخن دوزخ طلب کاری چو عطارت اگر در روضه بنمایی به ما نور تجلی را