-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی که با لب تو حکایت کنم ز هر بابی
2 خیال روی تو چون جز به خواب نتوان دید شب فراق دریغا اگر بود خوابی
3 کنون که تشنه بمردیم و جان به حلق رسید به راه بادیه ما را که میدهد آبی
4 هنوز تشنهٔ آن لعل آبدار توام ز چشمم ار چه ز سر برگذشت سیلابی
5 اگر چه پیش کسانی خلاف امکانست که تشنه جان به لب آرد میان غرقابی
6 معین است کزین ورطه جان برون نبرم که نیست بحر غمم را به دیده پایابی
7 ز شوق نرگس مستت خطیب جامع شهر چو چشم شوخ تو مست است پیش محرابی
8 رموز حالت مجذوب را چه کشف کند کسی که او متعلق نشد به قلابی
9 بیا که خون دل از سر گذشت خواجو را مگر به دست کند از لب تو عنابی