-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز شهریار که آید که حال یار بگوید رسد به بنده و رمزی ز شهریار بگوید
2 بعندلیب نسیمی ز گلستان برساند بمرغ زار حدیثی ز مرغزار بگوید
3 هر آنچه گوید از اوصاف دلبران دل رامین ز حسن ویس گل اندام گلعذار بگوید
4 بدان قرار که دلبستگی نماید و فصلی از آن دو زلف پریشان بیقرار بگوید
5 بگو که پردهسرا ساز را بساز درآرد مگر ترانهئی از قول آن نگار بگوید
6 کدام ذره که از آفتاب روی بتابد کدام یار که ترک دیار یار بگوید
7 چه سود نرگس سرمست را نصیحت بلبل که هیچ فائده نبود اگر هزار بگوید
8 کسیکه در دم صبح از خمار جان به لب آرد کجا به ترک می لعل خوشگوار بگوید
9 ز نوبهار چه پرسد نشان روی تو خواجو چرا که باد بود هر چه نوبهار بگوید