ز ناله باز ندارد کسی دل ما از واعظ قزوینی غزل 9

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

ز ناله باز ندارد کسی دل ما را

1 ز ناله باز ندارد کسی دل ما را کسی نبسته زبان خروش دریا را

2 ز ما به دلبر ما بسکه راه نزدیک است توان به بال شرر بست نامه ما را

3 دوباره دیده ام امروز قد و بالایش ببین ز مستی من نشأه دو بالا را

4 چنین که فشرده است یاد تمکینش که می تواند بردن ز جا دل ما را!؟

5 کفن حریر و طلا مرده را از آن فکنند که قدر نیست در آن نشأه مال دینار را

6 میان خلق کجا و جد و حال روی دهد کسی بجام ندیده است جوش صهبا را

7 چو نخل شمع خزان کرده برگ ما سرزد ز نوبهار جوانی خبر نشد ما را

8 به خاک می بردت آرزوی دنیا کاش تو هم بخاک بری آرزوی دنیا را

9 گرفته اند شهان شهرها اگر واعظ گرفته ناله من نیز کوه و صحرا را

عکس نوشته
کامنت
comment