ز جور مدعی گویم که کم آیم از اهلی شیرازی غزل 1201

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی تو

1 ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی تو ولی بی اختیارم شوق می آرد بسوی تو

2 اگر مهر تو و بخت من بد روز این باشد ز دنیا بایدم رفتن بداغ آرزوی تو

3 ندارم طاقت نادیدنت هرچند میدانم که سوزم میشود افزون چو می بینم بروی تو

4 چو تاب صحبتم نبود همان بهتر که بنشینم بخاک آستان و گوش دل بر های و هوی تو

5 تو هم یادیکن از اهلی بپرس از حال او باری که آنبیچاره عمرش صرفشد در گفتگوی تو

6 اهلی اگر ز جان مرا جز رمقی نمانده است دارم امید زندگی از لب جانفزای او

عکس نوشته
کامنت
comment