ز آتشکده و کعبه غرض سوز از خواجوی کرمانی غزل 138

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ز آتشکده و کعبه غرض سوز ونیاز است

1 ز آتشکده و کعبه غرض سوز ونیاز است وآنجا که نیاز است چه حاجت به نماز است

2 بی عشق مسخر نشود ملک حقیقت کآن چیز که جز عشق بود عین مجاز است

3 چون مرغ دل خستهٔ من صید نگردد هر گاه که بینم که در میکده باز است

4 آن کس که بود معتکف کعبهٔ قربت در مذهب عشاق چه محتاج حجاز است

5 هر چند که از بندگی ما چه بر آید ما بندهٔ آنیم که او بنده نواز است

6 دائم دل پرتاب من از آتش سودا چون شمع جگر تافته در سوز و گداز است

7 می‌سوزم و می‌سازم از آن روی که چون عود کار من دلسوخته از سوز به ساز است

8 حال شب هجر از من مهجور چه پرسی کوتاه کن ای خواجه که آن قصه دراز است

9 خواجو چه کند بی تو که کام دل محمود از مملکت روی زمین روی ایاز است

عکس نوشته
کامنت
comment