1 ز دوری تو چو خونابه من افزون شد مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
2 به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی فتاده بود درین کوی، حال او چون شد
3 بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو نه کم ز فتنه دهر و بلای گردون شد
4 کرشمه چند کنی، یک نظر به گوشه چشم بدین طرف که جگرهای بیدلان خون شد
5 به خون دیده نوشتم چو قصه دل خویش درست نسخه ای از داستان مجنون شد
6 تو پای پیش نهادی به ره که بخرامی به پای پس زدن خسته صبر بیرون شد
7 خیال خنده تست این نه گریه خسرو که چشمهاش چنین پر ز در مکنون شد