-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست به بام چند برآیی و خانه را چه شدست
2 فسرده چند نشینی میان هستی خویش تنور آتش عشق و زبانه را چه شدست
3 بگرد آتش عشقش ز دور میگردی اگر تو نقره صافی میانه را چه شدست
4 ز دردی غم و اندیشه سیر چون نشوی جمال یار و شراب مغانه را چه شدست
5 اگر چه سرد وجودیت گرم درپیچید به ره کنش به بهانه بهانه را چه شدست
6 شکایت ار ز زمانه کند بگو تو برو زمانه بیتو خوشست و زمانه را چه شدست
7 درخت وار چرا شاخ شاخ وسوسهای یگانه باش چو بیخ و یگانه را چه شدست
8 در آن ختن که در او شخص هست و صورت نیست مگو فلان چه کس است و فلانه را چه شدست
9 نشان عشق شد این دل ز شمس تبریزی ببین ز دولت عشقش نشانه را چه شدست