1 دل ز تن بردی و در جانی هنوز دردها دادی و درمانی هنوز
2 آشکارا سینه ام بشکافتی همچنان در سینه پنهانی هنوز
3 ملک دل کردی خراب از تیغ کین واندر این ویرانه سلطانی هنوز
4 هر دو عالم قیمت خود گفته ای نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
5 خون کس یارب نگیرد دامنت گر چه در خون ناپشیمانی هنوز
6 جور کردی سالها چون کافران بهر رحمت نامسلمانی هنوز
7 ما ز گریه چون نمک بگداختیم تو به خنده شکرستانی هنوز
8 جان ز بند کالبد آزاد گشت دل به گیسوی تو زندانی هنوز
9 پیری و شاهد پرستی ناخوش است خسروا، تا کی پریشانی هنوز
دیدگاهها **